AliReza:

شاید منم یه جورایی با جناب " موافق نیستم " موافق باشم . اگر یکم خوب دقت کنی بعضی قرارداد ها بزرگترین آزادیها رو واسمون پدید میاره . همیشه آزادی یه معنی نمیده و یه شکل نداره. اون نوستالژیک هایی که تو پست بعدیت ازش اسم آوردی شاید بزرگترین مسببش همین قرار داد مسخرس !!! ( من از آن روز که در بند توام آزادم ) در هر صورت واسه نظرت احترم قائلم . راستش از وبلاگت خوشم میاد :)

من اين رو ميذارم پاي طبيعت انسان!
ميذارم روی دوش خداوند متعالی که انسان رو اين طوری آفريده. اينکه دوست داشته باشه بی حدو حصر و هوس توی وجودش باشه بی مرز تر از هرچيزی!
اين حرکت دوست ات اصلا قابل قضاوت نيست. واقعا نيست!
تو نميتونی اون رو يه ادم خيلی خوب يا ادم معمولی
متوسط
يا بد
يا خيانت کار بدونی!
چون طبيعت اش ايجاب ميکنه!
ايجاب ميکنه که تنوع طلب باشه!
حالا وقتی که تعهدی مثل ازدواج جلوی روش باشه اين ديگه برميگرده به يک خطاي بزرگ غيرقابل برگشت که واسه پر کردن کوله بار تجربه اش انجام داده و حالا کاريش نميتونه بکنه
پس ناديده اش ميگيره فقط و ميره دنبال کارهای هميشگی اش!

اين کامنت رو واسه پست اخرت ميذارم که در مورد دوست ات و قضاوت نکردن هست
چند تا پست قبل تر يه چيزی نوشتی در مورد ازدواج کردن!اين رو هم بايد بهش اضافه کنی که تو با ازدواج کردن خودت رو به اندازه يه کلمه داخل پرانتز داری محدود ميکنی!
وقتی محدود ميکنی تا يه جايی که محدوديت رو میپذيری
مخصوصا که اهل اين حد و حدود های تعيين شده اون هم از طرف يکی ديگه نباشی
اينجا هست که نهايتا به جايی ادم ميرسه که دوست شما رسيده!

يه چيزی يادم رفت بگم . به نظر من امحق ترين آدم اونيه که به خاطر اين قرارداد که می تونه احمقانه هم باشه به عشقش خيانت کنه.!

تملک هميشه ترسناکه. اگه در مورد خودت باشه حذف آزاديه و در مورد ديگری ترس از نارو خوردن خيانت طرف مقابل . اما خوب آدمی تو زندگی ناگزير از قراردادهاست حالا نه در مورد ازدواج اما حتی دوست داشتن پدر مادر و ديگر عزيزان هم يه نوع قرارداده که به جاش می تونه احمقانه هم باشه.!

ايراندوست:

در راستای تلاش‌های مردمی پیرامون اعتراض به آبگیری سد سیوند ، نمایندگان مردمی روز چهارشنبه (۲۲/۱/۸۶) از ساعت11 تا 13 برابر سازمان میراث فرهنگی تجمعی آرام خواهند‌داشت. حضور شما در این تجمع مدنی از بدیهی‌ترین وظایف شهروندی برای پاسداری از یادگارهای فرهنگی است.
نشانی سازمان میراث فرهنگی: خیابان آزادی ، نبش یادگار امام
خواسته‌های تجمع‌کنندگان:
1- اعلام رسمی این‌که آیا سازمان میراث فرهنگی مجوز کتبی آبگیری سد سیوند را صادر کرده یا خیر
2- اعلام رسمی این‌که آیا آبگیری سد سیوند شروع شده یا خیر (در پاسخ به شبهه‌های رسانه‌ای اخیر)
3- اعلام نتایج کامل کاوش‌های باستان‌شناسی در تنگه‌ی بلاغی
4- اعلام زمان دقیق مناظره‌ی کارشناسی وعده داده شده بین و مسوولان سازمان میراث فرهنگی- وزارت نیرو بانمایندگان تشکل‌های مردمی
5- توقف کامل پروژه‌ی سد سیوند

سرزمین رویایی:

جناب موافق نیستم:
چرا باید اون پست حذف بشه؟
من تا حالا هیچ پستی را از دریم لند حذف نکردم.
آدرسش اینجاست:
http://www.dreamlandblog.com/2007/02/04/i/12,31,17/

خدا نکنه يکی حرفی خلاف جريان اب بقيه -آب عقايد منظورمه- بزنه تا همه حکمای اخلاق و ادب بشن ..اين نظر تويه و در جای خودش و با باور اينکه عشق قابل تجديديه حرف خوبيه و باهات از منظر خودت موافقم

آیلار:

خودم هنوز به نتیجه نرسیدم!:دی

به عنوان يک نظر فردی قبول. اما به عنوان يک نظر جمعی..وقتی آدم در جامعه ای زندگی کنه که فقط اين قرارداد رو برای کنار هم بودن دو نفر قبول داره اونقدرها هم جريان مسخره به نظر نميرسه. وقتی در يک جامعه مدنی همه چيز بايد قانونی باشه «اين قرارداد‌» هم چندان مسخره نيست.

موافق نيستم:

سرزمين جان يك پست زرد ديگر؟
قضيه ي علاقه ات به آن زن همكار را يادت هست كه فوري حذفش كردي؟
شرار هوس و شهوت بود ان پست!
اين پست هم يا بايد حذف شود و يا تعديل!
خوب چون يك تناقض هست اينجا بين عشق و علاقه ات به مادر بزرگ به پدر و به مادرت در پستهاي قبلي با كلمه ي "مسخره ترين قرار داد" در اين پست.
چون خوب ميد اني كه وجودت در اين دنيا و لذت بردن خيام وارت از زيباييهاي آن حاصل اين "قرارداد زيبا"ست.
فقط زماني مي تواني در اين پست محق باشي كه از بودن خود در اين دنيا پشيمان بوده باشي ويا اينكه ولد زنا بودن برايت مهم نبوده باشد.

سرزمین رویایی:

گوشزد جان:
ببخشید که انگار تقصیر من بوده :)
نه وارنتی نداره اما گارانتی یک ساله داره.
من از نورنگار گرفتم خیابان انقلاب

خدا ازت نگذره
اینقدر وسوسه‌ات سنگین بود که من هم یک نیکون D80 خریدم و یک ملیون و سیصد رداختم.
راستی دوربین تو وارانتی دارد یا نه؟

shiva:

آقا شما می تونی تو پیوست قرارداد قید کنی که اوشون منحصر به خودتون نباشن.(شوخی بود. دلخور نشی)

سعید:

------ حذف شد --------
ip: 67.71.86.249
IP country: Canada
IP Address state:
IP Address city: Toronto
IP latitude: 43.666698
IP longitude: -79.416801
ISP: Bell Canada
Organization: Bell Sympatico

نهال:

از قرار اين تنها اعتقاديه که دارم و فقک می کنم تا آخر عمر تغييرش ندم.راستی خيلی وقته که بلاگتو می خونم و لذت می برم ولی توی کامنت گذاشتن يه کم تنبلم!موفق باشی و هيچ وقت نظرت راجع به اين موضوع عوض نشه:-) بدجور پشيمونيش زياده!

انقدر طولانی شد کامنت قبل که یادم رفت بگم.
اگر از دریچه مرسوم و جاری بهش نگاه کنی خیلی احمقانه و مسخره است.مثل ادامه نسل و داشتن بچه.... حال به همنه. اینکه واسه خاطر ساختن یک بچه یا از تنهایی در امدن یا از ترس پیری که یکی ان وزها کمک حال باشه ازدواج کنی بله مسخره است.
من اما ازدواج را تشریک بیشتر احساس وقت و زمان برای کسی که دوستش داری دوستت داره و کلی چیزهای مشتر ک بین تان هست می بینم

من هم خیلی سال پیش مثل شما فکر می کردم. اما حالا نه.به هیچ وجه. من نمیدانم حالا اسم رابطه دو نفر زیر یک سقف را چی بذاریم.ازدواج.زندگی مشترک.دوستی....من کاری به این اسم ها ندارم.فقط میدانم قراره دو نفر با هم زیر سقف مشترکی تا مدتی که مقدوره با هم باشند.خود این تصمیم برای ارتباط مداوم نشان دهنده عمق رابطه و احساس و تعلق خاطر و تعهد انها نسبت به هم است.حالا بعضی ترجیح میدن بدون امضا و قرارداد و ...اینها با هم زندگی کنند.بعضی نه.پای این قراردادها هم میرن.که به نظر من ان هم تنها اداری و رسمی کردن یک رابطه است.همین.اما فرقی نمی کنه.مهم این است که دو نفر این شانس را داشتند که کسی را پیدا کنند که بتوانند تحمل حضورش را به طور مداوم کنار خودشان برای مدتی نا معلوم داشته باشند.
-اینها که گفتم تنها شامل انهایی میشه که در مورد روابط و احساسات و مسایل خصوصی شان...خودشان هستند که تصمیم می گیرند نه انها که تصمیم را میدن دست سنت و فرهنگ وجامعه و...انها حسابشان جداست

شاهین:

..واقعا خوشحالم..چون تا به حال فکر میکردم فقط من اینجوری فکرمیکنم

ولی اگه از این دید بهش نگاه کنی که باهاش میشه کاملتر از اون چیزی شد که الان هستی... خب عجله میکنی... نمی خوای بگی انسان به تکامل نیاز نداره که؟

مريم:

تو چقدر ماهی آخه....

فکر نمی کنم يک امضا کسی رو زندانی کنه.
به خصوص انسان های روشن فکری مثل شما

:)

برنارد شاو می گوید : ازدواج یعنی تلاش برای حل کردن مشکلاتی که پیش از ازدواج نبوده اند.

من اين طوری فکر نمی کنم. چرا اگه از اول به ديد اسارت و زندان بهش نگاه کنی بعد هم تبديل به زندان ميشه برات. من ولی فقط آزادی می بينم.

چرا فکر می کنید یه امضا می تونه آزادی رو محدود کنه؟ این ذهن انسان هاست که تعیین می کنه آزاد باشن یا نه وگرنه می شه ازدواج کرد و مثل همیشه آزاد بود. بستگی به خودت داره و البته به طرفت.

و شاید یعنی شروع روزمرگی‌ها...

شيوا:

موافقم
ولی چشيدن لذت و تجربه فرزند فقط با ازدواج و زندگی مشترک ميسره !

:)

به نظر من ازدواج با کسی‌ که بناست خود خودش باشد بسی دل‌چسب می‌باشد از نظر این‌جانبه و ابدا" هم حس اسارت به هیچ‌کدام نمی‌دهد چون ازدواج حداقل این‌جا که من هستم هیچ بندی نیست و راحت می‌توان گذاشت و گذشت. البته شاید اگر به خاطر استفاده از تخفیف مالیاتی مختص افراد متأهل نبود شاید ما هم هیچ‌وقت ازدواج نمی‌کردیم و هم‌چنان به زندگی گناه‌وار مشترک ادامه می‌دادیم.

خوبی عزیز من؟ نامه‌ات رسید، و حتما" سر فرصت جواب می‌دم. xx

پس يه جای اين دوست داشتن های انحصاری شما ميلنگد!
به هر حال روزی که به اين مطلب لينک بدين و تغيير عقايد شما رو بخوانيم ميرسه
;)

jay:

من به انگشتر میگویم بند !
این یار حرق دل من رو زدی :-)

ازدواج نه تنها مسخره‌ترین قراردادی است که انسان در طول زندگی‌اش منعقد می‌کند بلكه زيبايي و لطافت يك عشق واقعي رو هم زير سوال مي بره

چرا این حرف رو میزنی؟ یعنی اینکه کسی رو داشته باشی یا کسی فقط تورو داشته باشه اینقدر احمقانه است؟

من نظر شخصیتو نمیخوام زیر سوال ببرم فقط برام جالب بود




Blog Design Studios