با سلام!
آخرین اخبار مربوط به جنبش کارگری و همچنین مبارزات معلمان و بازداشت محمود صالحی فعال کارگری را در وبلاگ اخبار جنبش کارگری بخوانید و به منظور حمایت از مبارزات اینان به این وبلاگ لینک بدهید.
با تشکر فراوان!

قاصدک:

به نظر من اگر ما به جای وقت صرف کردن در قضاوت ديگران خودمون رو قضاوت می کردیم و روی ضعفهای خودمون کار می کردیم هم انسانهای قو یتری می شدیم هم زندگیموت سالمتر و پر معنا تر میشد. در حقيقت ما فقط مسئول يک زندکی هستيم و آن زندگی خودمان هست.

سرزمین رویایی:

سامان جان:
قضاوت در یک جمله‌ی واحد خلاصه می‌شود. راه‌های پر پیچ و خم فکر انسان وقتی به یک شاهراه می‌رسد ما به قضاوتی از یک ماجرا می‌رسیم یا به یک نتیجه.
اما وقتی خودمان را با کوچه پس کوچه‌ها سرگرم کنیم و نگذاریم به آن شاهراه برسیم همان معنی قضاوت نکردن را اجرا کرده‌ایم.

سرزمین رویایی:

الهه جان و سودابه عزیز:
من و دوستم فکر می‌کردیم که گرفتن یک هدیه از کسی هیچ کار خاصی نیست چه برسد به اینکه عقوبت هم داشته باشد. من اعتقاد دارم بدی و خوبی نسبی است و در این موارد سعی می‌کنم آمفوتر باشم یا خنثی.
اما با شناختی که دوستم از همسرش داشت می‌دانست اگر او بداند عقوبتی هم در انتظارش هست. پس به او اینطور گفت. و این همان رمز ازدواج است که من می‌خواستم به آن برسیم.
دو نفر تحت هر نوع قرار داد محکم و ششدانگی و با احساسات شدید به یکدیگر هیچ‌گاه قادر به درک همدیگر در تمام اوقات روز یا زندگی نخواهند بود تا چه برسد به تمام طول عمرشان.
این یک حقیقت است که هرچقدر هم بخواهیم نفی‌اش کنیم باز هم برایمان خودنمایی می‌کند حالا امروز نه اما فردا در زندگی مشترک خودتان.

سامان:

به نظر من این کاری که تو گفتی به معنی اینه که قضاوت اصلی رو پشت تعداد زیادی قضاوت فرعی مخفی کنیم ولی عملاً فقط باعث می‌شه بیشتر قضاوت کنیم. یعنی دامنه قضاوت رو ناخودآگاه خیلی بیشتر می‌کنه. یعنی قضاوت رو حذف نمی‌کنه بلکه فقط با یه سری لایه‌ی قلابی و فرعی می‌پوشونه اما این حجاب‌ها هر لحظه ممکنه کنار برن و لایه‌ی مخفی شده با شدت بیشتری بیرون بزنه. به اضافه این که همین لایه‌های اضافی خیلی وقت‌ها خودشون ممکنه تبدیل به افکار اضافی و دردسرهای بیشتر بشن.
من معتقدم راه حل درست اینه که سعی کنیم به افکارمون آگاه باشیم و هر وقت متوجه شدیم داریم قضاوت می‌کنیم توجهمون رو به این جریان متمرکز کنیم. با این کار فرایند قضاوت کردن از ناخودآگاه به آگاهانه تبدیل می‌شه و خود به خود باعث می‌شه جریان قضاوت کم بشه یا حتی از بین بره.
البته شاید اول این کار راحت به نظر نیاد اما اگه سعی کنیم هر وقت یادمون می‌افته به جریان تفکرمون آگاه باشیم بعد از مدتی خواهیم دید که خیلی از افکار آزار دهنده و گفتگوهای درونی از جمله همین قضاوت‌ها به مرور زمان از بین می‌ره و کنترل بیشتری روی ذهنمون خواهیم داشت. این یه راه حل سهل و ممتنعه ولی طبق تجربه‌ی شخصی من واقعاً و عملاً تاثیرش خیلی زیاده.
ضمناً تجربه‌ی قضاوت نکردن خیلی فوق‌العاده است چون خیلی از اضطراب‌های ما به خاطر ترس از قضاوت دیگرانه ولی همین ترس از قضاوت خودش یک قضاوته. یعنی ما داریم خودمون در باره این که اون‌ها ممکنه در باره ما قضاوت می‌کنند قضاوت (پیش قضاوت) می‌کنیم و وقتی قضاوت رو کنار بزاریم این ترس و اضظراب هم خود به خود کنار می‌ره و دنیا واقعاً قشنگ‌تر می‌شه!
من مدتیه وبلاگت رو می‌خوندم و به افکار و نوشته‌ها و طرز فکرت علاقه داشتم ولی این پست و مطلب قبلیت باعث شد احترامم نسبت بهت خیلی بیشتر بشه!

brainstorming هم یه نوعشه.. در واقع انگار با خودش میری به جنگ خودش. یه راه حل دیگه هم هست: به محض شروع فکر آدم یه *به تو چه* محکم به خودش بگه و بجای فکر کردن در مورد دیگران، خودش را موضوع فکر قرار بده... ضمن اینکه باید یادمون باشه خوب و بدی وجود نداره.. ذهن شکل گرفته ما بخاطر تمایل و گرایشی که به lable زدن و classification آدمها داره و شاید چون می خواد توی دسته بندی آدمها کارشو راحت کنه، احتمالاً این بازی رو راه میندازه.

ما همواره با قضاوت كردن هامون در حال نوشتن سناريوي زندگي خودمون هستيم.. ولي خيلي ها اين رو نميدونند...

با عرض سلام

یک ضرب‌المثل (گمان کنم سرخپوستی) هست که می‌گوید: هیچگاه کسی را قضاوت نکن مگر اینکه پنج مایل در کفشهای او راه رفته باشی. در اینکه از سر انداختن قضاوت درمورد دیگران کاری سخت است با شما هم عقیده‌ام.

با تشکر و تقدیم احترام
ققنوس

سودابه:

راستش من با اين قضاوت نکردن خيلی موافقمُ اما حس می کنم اين پستت شايد يکم برای آرام کردن ناراحتی خودت باشه .قضاوت نکردن با اينکه اگر همسر دوستت زنگ زد تو اين دروغ رو تاييد کنی فرق داره. آره نبايد تو ذهنت راجع به رفيقت جبهه بگيری چون ممکنه خيلی چيزا باشه که ندونی. ولی چه ربطی داره که وقتی زنش زنگ زد دروغ بگی؟ چون بازم به خاطر اينکه خيلی چيزارو نمی دونی ممکنه کمک کنی که واسه همسر اون يک سلسله مشکلاتی پيش بياد يا ادامه پيدا کنه يا...

این پست ات در ادامه ی پست قبلی بود؟
هنوز اون یکی رو نخوندم اش. شاید دوباره برگشتم :)

یه کار دیگه هم می شه کرد: نگاه کردن از بالا به مسایل و آزاد گذاشتن ذهن از اتفاق های روزمره. هر چقدر بیشتر از روزمرگی فاصله می گیریم،‌کم تر به انسان های اطراف مون فکر می کنیم و درباره شون به قضاوت می شینیم. برای من این بیشتر جواب داده.

همان طور که قضاوت کار خوبی نيست شریک شدن در گفتن دروغ به یک طرف قضیه که هیچ اطلاعی از ماجرا ندارد هم خوب نیست که با این کار در مورد فرد بی اطلاع از ماجرا هم قضاوت کرده ایم ...ببینیم هر یک از ما اگر جای همسر اون آقا در پست قبلی بودیم چه قدر ناراحت می شدیم...شرمنده ام...اما فکر نمیکنم درست باشه چون به هر دلیلی که دو طرف می تونند مقصر باشند ما در جبهه ی دوستمون قرار بگیریم و طرف مقابلش را نادیده بگیریم...نظر من اینه...کمی با قضاوت همراهه...اما در اینجور مواقع کمک به دو طف یا رد هرگونه همکاری با طرفین منطقیه...

من که سعی می کنم قضاوت نکنم.
البته فقط سعی می کنم!
گاهی اوقات انسان خود به خود قضاوت می کند.




Blog Design Studios