من عاشق این پست هاتم!
خاک عزيز:
خب هر کسی يک سبک نوشتن دارد. من هم اينطوری. البته خواندن نوشتههای من هم اجباری نيست ها !
اما از بس ظلم به زنان در اين جامعه میشود خواه نا خواه من بيشتر سعی میکنم طرفدارشان باشم. درکشان میکنم و برای گرفتن حقشان يا شايد فرياد زدن حقوق از دست رفتهشان هر کاری میکنم.
اين را گفتم بدانی دليل دارم که اينطور مینويسم. اگر به شما برخورده معذرت میخواهم. اما بدان خيلی وقتها در چنين جامعهای خيلی کارها برای پسرها بیاشکال است در حاليکه همان کار برای دختران غدغن است.
میتوانی متلک زشت يک پسر بچهی ۱۲ ساله را به يک خانم تجسم کنی؟ من با چشم خودم ديدم !
ميترا جان:
به عقيدهات احترام میگذارم. اتفاقن برای من جالب است دخترانی که با اين ادبيات صحبت میکنند هم وجود دارند. ما پسرها تنها نيستيم خيلی وقتها
خیلی بده که آدم واسه خوشایند جنس مخالف وبلاگ بنویسه منظورم به اون جمله ی " پسرها هر غلطی خواستند می کنند" است
تو خیلی از نوشته هاست این جوری می نویسی گقتم بگم که حواست باشه که بد جور می زنه تو ذوق
گمان ميكنم مساله به ذات هنري شخص مربوط باشد چراكه تنها هنر اين توانايي رابه شخص مي دهد كه بي هيچ هراسي از احساسات خود بگويد كه براي هنرمند احساس اصالت دارد.با نظر تان موافقم كه زنان بيش از مردان دچار خود سانسوري هستند اگر چه علتش رادرست نفهميده ام اما شايد مشكل به مردها برگردد و ذهن شكاكشان.
اين کار شما٬ در صورت خيالات نبودن ٬ به نظر من که غلط اضافی بود!! حتی با اينکه پسر هستيد!! در بهترين برداشت ممکن نشان از آدمی داشت که مغزش دايورت شده روی .....مش!!!!
تبريک ... با وام يک ميليون تومانی که به آقا دامادها ميدهند بزودی ميتوانی زندگی مشترک را تشکيل بدهي!!
بیشتر میخواستم بگم برای شما و عقايدتون بسيار احترام قائلم.
ممنون که مينويسيد.
راستی سوای محتوای زيبای اين پست آخر، نحوهء نگارشت هم ستودنی بود.
جانم برات بگه سرزمين رويايی جان، که بنده آدم بسيار ويژوالی هستم (بخاطر اون سالهای جوانی و تب و تاب هنرهای تجسمی) و اگر موجودی (چه مرد و چه زن) رو جذاب يافتم محال است که چشمانم رو درويش کنم ولی سعی میکنم به نحوی که طرف احساس معذبی نکند خودم رو از تماشای زيباييهايش محروم نکنم. مسلما آقايان برايم بطور طبيعی جذابيت بيشتری دارند تا خانمها. مثلا همين آخر هفته با مامان خانم (که او هم شديدا ويژوال هست) در سوپر مارکت از کارمندی که در حال چيدن جنس توی قفسه بود و پشتش به ما بود، در مورد کالايی سوال کردم و به محض اينکه برگشت متوجه جذابيت استثنايی و قد و بالای رشيد و نگاه نافذ و زيبايش شدم (و مامان هم همينطور متوجه جذابيت او شد) و بعد به محض اينکه جای کالای مورد نظر را با مهربانی به ما نشان داد و ما رو ترک کرد اولين عکسالعمل من و مامان خانوم اين بود که رو بهم ديگه کرديم و گفتيم «آتام!!!!!» - آتام يک حرف رمز بين من و مامان خانوم است برای اشاره به آقايان جذاب!! (از اصطلاح ترکی آتام قارداش به معنای لغوی برادر ناتنی میايد. يعنی طرف به چشم برادری چه جذاب است... البته به چشم برادر ناتنی!!)
------------ حذف شد ------------
ip:84.47.210.8
چقدر زيبا وصف کردی! من مدام تا آخر ماجرا همراهت بودم از بس توصيفت جاندار بود رويايی جان. من هم گاهی اینطوری نوشتم. نسبت به دوستانم. تو آرشيو طولانيم بايد باشند. توی يکی از سه وبلاگم:)
hala zang zad ?!
ولی خداییش وقتی خودم خوشحال شدم و
گفتم دوست منم آقای ( نامش رو نمیگم که بقیه ندونند) و از این کارا؟!!!
یکی می گفت هیچ کدام از مردها سکسی نیستند. خودش خانم بود و لزب هم نبود و معتقد بود که زنان سکسی تر از مردان اند. پس چیزی می شود دریافت: بیشتر زنان به چیزی غیر از چشم و ابرو توجه می کنند!
چرک نويس خوبی بود و موقعيت جالبی هم بود. گفتی چرا دخترها نمی نويسند. نمی دونم اما در مورد خودم بايد بگم زياد پيش مياد که توی ذهنم موقعيتی که برام پيش مياد رو برای خودم به همين سبک و با دقت و جزييات توصيف کنم اما معمولا بعد از مدتی توصفی که کردم در ذهنم کم رنگ می شه یا اهمیتش رو یا زیباییش رو از دست می ده و به وبلاگم نمی رسه. اما تلنگر خوبی زدی. شايد بعد از اين کوتاه رو ی کاغذ بنويسم و بعد به وبلاگ منتقل کنم (:
:)) پسرا رو جون به جونشونم کنی بازم دست از این خیال پردازیها بر نمیدارن. خیلی باحال بود من که موقع خوند از خط سوم چهارم نیشم باز بود!
:)
چقدر قشنگ بود
من اما زياد از اين نوشته ها می نويسم. اما چون آرشيو ندارم نمی تونم الان بهشون لينک بدم. دفعه ی بعد حتمی لينکشو می فرستم . اين کامنت ها هم چه قدر عجيب بود. من که فکر می کردم دختر ها خيلی بيشتر از پسرها درگير اين احساسات می شن...راستی من الان بعد يک سال که گه گاه ميام اينجا تازگی ها فهميدم اين وبلاگ يه جنس مذکره :))