واییییی! منم همینجوری بودم !
منم اول مهر و اصلا دوست ندارم به خصوص سرود همشاگردی سلام و! اما پاييزو..
In taghvime tarikh va esrare baba vase sobhoone khordam be tarze ajibi shabihe khaterate mane ke ta hala fekr mikardam faghat vase man injoory boode hamin alan ham ke cheshmamo mibandam mitoonam sedaye ahange tghvime tarikho beshnavam
دلم واسه مدرسه لک زده
تو هم با اين نوشته که بدترش کردی
اول مدرسه ها من هميشه دچار اضطراب بودم برا همين پاييز با حس خاصيی برام شروع می شد اما بوی پاکن را دوست داشتم
omidvaram irangardi khosh gozashte bashe va jaye ma ro ham khali karde bashi
ba inke man paeez ro khaily doost daram chon khaily khaterate ghashang azash daram vali to ham khaily ghashang ehsaseto be paeez bayan kari, be nazere man ghashangi faslha shayad baste be khaterati ke azashoon darim ham bashe, vali in nazare shakhsiye man hastesh
دریم لند عزیز، نظرخواهی دوسالگی وبلاگت رو بستی. پس همینجا بهت تبریک میگم. تو نوشتههات همیشه احساس میکنم دوست داری در حد توانت وظیفهای رو نسبت به انسان و انسانیت و وطن و مردم و همه و همه انجام بدی...
گاهی فکر میکنم جای همه غصه میخوری و دوست داری قدرتی داشتی که با تبعیضات می جنگیدی...
هر وقت میام اینجا کمی از خودم خجالت میکشم...
دوست من باید بگم در این مورد با هم توافق نداریم.
چونکه بنده عاشــــــــــــــق پائیزم.
در همین باره به روز نوشتم.
هر چند که از آمدن تو در بلاگم خیلی وقته خبری نیست!!!
مدرسه که ميرفتم هيچ وقت فکرشو نميکردم انقدر دلم براش تنگ بشه که با يادش اشک تو چشمام جمع بشه .فکر ميکردم دانشگاه جاشو پر ميکنه ولی اشتباه ترين فکر دنيارو کرده بودم ...( داستان چشمهايش عالی بود )