آن مرد که چند روزی است از سرما يخ زده (گازشون قطع بوده) بعد از کلی جستجو و تو صف موندن با نان زير برف آمد، ولی تمام حواسش به بچه اش که الان توی یه خونه سرده و از درساش خيلی عقب افتاده.
آن مرد در باران آمد... وااااای خدا جون چه جمله آشنایی!یادش بخیر
دلم براي سر كار رفتن تنگ شده...
با تشکر از شما به خاطر پست جالب و خلاقیت خاصتون که زبانزده.
توصیه ای داشتم برای برنامه ی خوبتون و اون هم اینه که به فکر این پیرمرد بودن صرفا زر زدن در وبلاگ نیست...یه کار هوشمندانه تر میتونه این باشه که ما در این زمستان استثنایی از گرمایش استخرهایی نظیر اونچه که در اینجا توضیح داده شده چشم بپوشیم بلکه پیرمرد توی عکس به زمین سرد ننشیند.
اینجا
http://www.dreamlandblog.com/2007/12/24/
An mard ba asb amad, an mard ba das amad..An mard ba noon barbari amad..:)
.....
نوستالژيي كه مي گن پس از اينجاشروع مي شه!
هر دگرگونی٬ حتی آنچه مشتاقش بوده ایم٬
غمی در خود دارد٬
زیرا هر آنچه پشت سر می گذاریم بخشی از وجود ماست٬
باید بمیریم تا زاده شویم!
-آناتول فرانس
می دونی يکی از چيزهايی که توی زندان دلم براشون تنگ شده بود خوندن وبلاگ تو بود.
منو بردی به ۷ سالگيم.يادش به خير
اما حالا ميبينم که با با هميشه هم نان نداد!!!!!!!!!!!
آن مرد در برف با نان (نایاب)آمد... عکس هوشمندانه ای است با تاکید بر مسئله نان در این روزها:
آن مرد با نان در برف رفت...
چه خوب یادته کدوم حرفش قرمز بوده حتی!
من بجای این آقاهه سردم شد الان..
.
الهی ...دلت گرفته؟دانشمندی به اسم خدا همین دستگاه رو در نهایت سادگی اختراع کرده !!!!!
ازش استفاده کن ...کمکت می کنه...می دونی که کدوم دستگاه !فقط گمش کردی...همين...مثل من...هر کی زودتر پياداش کنه برنده است !