اما سوال من اينه... از دست دادن آن چيز ساده لزوما ساده خواهد بود؟ من اينطور فكر نمي كنم...

نمیدونم شاید اب و هوا این طوریه..ولی وبلاگستان کلا جو رمانس پیدا کرده..من دیشب و پریشب..یه همچین متنی نوشته بودم..خیلی حسهای نزدیکی داشتم با این موضوع ..یه نگاهی به سی و پنج درجه هم بنداز..اون هم به این موضوع پرداخته..نمیدونم..خیلی عجیبه..

که اون بیداره و داره در رو نیگا میکنه
معلوم نیست خوابه و بیداره یا بیداره و خوابه
هر چی هست خیلی دوست داشتنی و کوچیکه
که همونطوری که همه خوابن آروم بری و همون طور که نگات میکنه بالای کنار لبش رو روی زیر گونه ش ببوسی
بوسه ی نرم
و کوتاه
و با پشت دستت .. که نه پشت انگشای دستت خط کوچیکی از روی پیشونیش بکشی و از کنار شقیقه و گوشش رد کنی تا روی گردنش
که نگاش کنی واسه چند ثانیه ی کوتاه
که برگردی در و ببندی
و بری
و بدونی که به زودی میفهمه که عاشقت شده

راستی ... بيا به وبلاگم

حوا سپيد:

رويايی . اين عشقی را که نوشتی کاملا درک ميکنم . خيلی زيباست . يه جوری ميتونه منحصر به خودت باشه . ممکنه بانو سارا روحشی هم خبر نداشته باشه . اما تو داريش . روز به روز بزرگتر و زيباتر ميشه . ميتونی عاشقانه های خوبی برای تنهاييت داشته باشی که بهترين لذت دنياست . ادمی وقتی عاشقه روحش بزرگ ميشه .

Dena:

bebakhshid ke dar rabete ba post e Accidental Babies inja cooment mizaram ,
but you know,,,,this is the very first time that i see someone feels the way i do, i dont want to take your time for my story,,,though i didnt spend 5 years but afterall i found my self broken when she left, i'm not sure if you can imagine how hard was when she called me on a friday eveing, a week before my birthday , and said : FORGET ME! i have someone els who is my everything!!!
i was like : WTF, i was your ëverything"till last night!

and your post with the video and damin rice's song was smth like my own wrods and thoughts and feelings

as you said : I'm not jealous , i just think that i was the best person to be with her , the one who adores her more than anyone els, the one who cares .
.
last week a friend of mine in Kazakhstan called and said : Dena, Victoria is in Kazakhstan now, it was about 7 am in Baku and i was in bed still , i just recalled teh moment that she looked into my eyes and asked if i'd visit her if she leaves for kazakhstan.
I'd ask you,, could u move on afterwards? did you manage to forget everything
?

anyways, i'm so sorry for taking your time, just thought youre probably the one who understands my words.

wish you all the best and once again thank you for the Accidental Babies post.




Blog Design Studios