خوب من يه روز تو هوای عالی بهاری تنها رفتن قدم زدم و واقعن دلم می خواست يکی باشه .من نميدونم چند سالته ولی خيلی هم ربطی به سال نداره.من همسن خودم زیاد می شناسم که بی خیال و خوش تر از من هستند ظاهرن .الان که داشتم به پسر های مو سيخی فکر می کردم ديدم نمی شه سرشون و ناز کرد می شه ؟ اگه با چنان جانوری بگردم یه روزی حتمن در مواقع لزوم می فرستم اش بره کله اش رو شامپو بزنه .
از شوخی گذشته ادم اگر پيانو بزنه سخت گير می شه کمال گرا می شه من پيانو نمی زنم ولی می دونم موزيک اين جوريه .
مرگ بر ليست شماره تلفن ها

سرزمين رويايی:

مرجان عزيز:
با تو موافقم. اما اينجا در ايران گروهی که پول برايشان اهميت بيشتری دارد دارند کم‌کم حداکثر جامعه می‌شوند. حتا در فيلم‌های سينمايی اين چند سال ايران هم ديده می‌شوند.
شايد اين گروه که در ايران حداکثر هستند در غرب حداقل باشند و چه خوب .

پس تقریبا همسن و سال هستیم :)
از ن اکسید شدن تدریجی زیر آسمون این شهر بیزارم :(

همه به شما ميگن رويايى جان، پس منم همينو ميگم، من وقت نكردم همه نظرات رو بخونم اما جوابتون رو به ليلاى عزيز ديدم، كه راجع به كشورهاى ديگه و پسراى پولداره گفتين، از همينجا شديدا تكذيب ميكنم، اصلا اينجا اينجور نيست، اينو همه ميدونن، به حدى اينجا تعهد مهمه كه كسى به پول طرف فكر نميكنه، من خودم يه زندگى رو معلق نگهداشتم و تا حد زيادى از هم پاشيدم فقط به خاطر اينكه توش عشق نبود، به خاطر اينكه قلب نقش مهمى بازى نميكرد، احتياج مادى توش نبود، شايد اگر كاملا از ريشه بكنم، بايد خيلى فشار هاى جديد مالى رو تقبل كنم ولى حاضرم به اينكار به شرط درك احساس و محبت از طرفم. گاهى اوقات اينقدر جاى عشق تو يك رابطه خالى ميشه كه هيچ پولى پرش نميكنه، توى هواى دونفره و زير شكوفه اقاقيا فقط يه نفر دوم پر كننده حس قلبى نيست، كسى بايد باشه كه وجودت از عشقش لبريز باشه و بار دوم اگه تنها از زير اون شكوفه ها رد شدى به يادش بيارى و حسش كنى، و زير لب ناخود آگاه نوازشش كنى با جمله اى يا حتى بوسه اى رو به همون شكوفه ها، من باز رو دور حرف افتادم، شرمنده ببخش والا، من اومدم پايين از م.ن.ب.ر ولى اميدوارم جوونهاى ما كمى زيباتر فكر كنن ( دخترايى رو ميگم كه به ظواهر فقط نگاه ميكنن ) اميدوارم زودتر به اون نتيجه اى برسن كه من در 32 سالگى رسيدم.
راستى اينجا كاناداست!!!!!!!!!!!!!!

شاد باشى هميشه و همينطور هم عاشق، ولى عاشق چشمهايش!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مرجان

BaTa:

متاسفانه من زیاد اهل نگارش نیستم، ولی دوست داشتم کلی از دردهای مشترک مینوشتم. دردهایی که خیلی از ما ها که همسن و سال هستیم دچارشیم، دیدم که با هم تقریبا هم سن هستیم. جدا وقتی این متن رو خوندم نگاهی به موبایلم کردم و پیش خودم فکر کردم که آقای نویسنده میدونستی دقیقا کجا روبنویسی. کاملا درک کردم که تو چه حال و هوایی به سر میبری.
یک لحظه بازم اون حس لعنتی به سراغم اومد که: بابا تو این دنیای شش میلیاردی یک نفر، فقط یک نفر نیست که به حرفای ما گوش کنه،یک نفر نیست که برای ما مریم بازی در نیاره، وای که این حرف رو وقتی خوندم جدا دوست داشتم که بت بگم ای ول این جمله رو خوب اومدی، خسته شدم منم از این که برای همه نسخه پیچیدم. بابا یکی از آفریقا، از یه جای دور فرقی نمیکنه، از هر جایی، پیدا نمیشه که نسخه ما رو بپیچه،ایران رو که بیخیال.
بعضی دوستها که Profile رو تو سایتها میبینند یا وقتی باهم بیرونیم میگن کارت درسته دیگه،تو فقط دخترا رو add میکنی یا زنگ خورت بالاست، به ما هم یاد بده و...
ای وای ی ی ی ی ی که چقدر حرف هست برای نوشتن ولی از کجا باید شروع کرد، به کجا باید رسید، به جایی که هر وقت به یکی احتیاج داری با بوی فرندش یا با نامزدش شام رفت بیرون، اون موقست که باید از فلسفه خود خر کردن استفاده کنی بشنی خودتو با موزیکت یا مشروب بیخیال کنی.
و سه نقطه...
حالا دددددددرک میکنم که غم بهاری چیه.
همیشه خوش و شاد باشی.

سرزمين رويايی:

ليلا جان:
دوستان من در ديگر کشورها هم می‌گويند که پسرهای پولدار آنجا هم نه با فکرشان بلکه با جيب‌شان دل می‌برند. شايد اين يک مشکل سراسری باشد. دخترها دوست دارند دوست‌پسر پولدار و يا خوش‌تیپ داشته باشند و پسرها هم دوست دختر پولدار و خوشگل. اين شايد به اصل تنازع بقا برگردد. به هر حال انسان پولدار در زندگی‌اش ثبات بيشتری دارد تا آنکه غصه‌ی از دست دادن کارش و درامدش را دارد. شايد من هم اگر دختر بودم يک دوست پسر پولدار را ترجيح می‌دادم. اين را گفتم که بعضی‌ها فکر نکنند دارم جبهه‌گيری می‌کنم !

سرزمين رويايی:

پيرمرد عزيز:
نمی‌دانم اين موسيخ‌سيخی‌ها چه مزيتی دارند که اينقدر طرفدار دارند و با هر انگشتشان چند دختر را بازی می‌دهند. دخترها هم می‌دانند يا نمی‌دانند از اين قيافه چه برمی‌آيد اما چرا دوست دارند به سمتشان بروند را نمی‌دانم !

فريد:

سلام رویایی
اولین باره که به بلاگ شما میام، الان داشتم برنامه شباهنگ رو نگاه میکردم(صدای آمریکا) که غم بهاری تورو توش خوند، راستش خیلی روم تاثیر گذاشت اومدم بهت تبریک بگم. اصطلاح موسیخ سیخی خیلی باحاله. مطلب سرد است جایی که وطن نیست هم جالب بود د و بگو دوستت دارم هم که تجربه 3 سال پیش خودمو یادم میندازه و یه جورایی حرف دل منه! راستی در مورد درد دل دخترا اگه مشکل داری بگم چندتا پسر مو سیخ سیخی فقط برای تنوع بهت مراجعه کنن! موفق باشی

لیلا:

رویایی جان اتفاقا من هم نه فقط در این مورد بلکه در هیچ زمینه ای اهل قطعی نگری نیستم . از قدیم هم گفتن اول یه سوزن به خودت بزن بعد یه جوالدوز به دیگران . اعتراف می کنم خود من هم زمانی روابط بیمارگونه از ایندست رو تجربه کردم ! بنابراین قصدم گرفتن انگشت نشانه به دختران نسل امروز نبود . این بیماری ریشه تربیتی فرهنگی داره و مربوط به دیروز و امروز نیست . اما در این سال ها که دو فاکتور پول و س- ک – س در روابط بسیار پررنگ شده متاسفانه نمود این مسئله بیشتره . امروز بیش از گذشته در اجتماع محتاج عشقیم اما عاری از ان . امروز با توجه به فضای مسدود فرهنگی و بگیر و ببندهای رایج تمرین رابطه عاطفی سالم و تمرین عشق نداریم . همه می خوان از عامل بهره وری (!) استفاده کنند و به اصل مقصدشان برسند ! و بدبختانه ملغمه ای از مسائل تربیتی و فرهنگی باعث میشه ادم هایی مثل تو که به طرف مقابل به چشم وسیله و ابزار نگاه نمی کنند در اقلیت قرار بگیرن و گاهی دچار حس تلخ " مغبون بودن " بشن . هر چند با شناخت مختصری که از روی نوشته هات در مورد تو دارم حدس می زنم احساس غبن و زیان نمی کنی و به مسیرت اعتقاد داری و این مدل نوشته ها جاری شدن حسی است بر صفحه سپید دنیای مجازی برای تبادل با مخاطب .

پيرمرد:

از شوخی که بگذريم مسئله تو اين است که چيزهايی برای تو ارزش دارند که برای خيلی ها ديگر ارزشی ندارند.
به آدمهايی مثل تو يا خانوم ليلا يا خانوم مهتدی (يا اين پيرمرد) می گويند: old-fashioned
يادم مياد همين آقايی که اسم وبلاگش رو گذاشته old-fashioned توی اولين نوشته هاش درباره اسم خودش گفت: آن‌چه در پيرامونم موج مي‌زند، چنين تركيبي دارد: "مخ زدن" (از سوي آقايان) + "پيچاندن" (از سوي خانوم‌ها). در چنين فضايي، پيداست كسي كه كمي رمانتيك‌تر است، ناگزير بايد "اولد فشن" نام بگيرد.(ميتونی بری تو آرشيوش اين نوشته رو پيدا کنی)
حق با آقای اولدفشن است.برای رمانتيک ها کسی تره هم خورد نميکند.
نسل جديد عاشق روابط دستمال کاغذی گونه اند (روابط مصرف کن و دور بريز)

پيرمرد:

ليلا خانوم دل يه پيرمرد رو شاد کردی!

سرزمين رويايی:

سپيدار عزيز:
ممنونم. خيلی دوستش داشتم :)

سپيدار:

" دغدغه بهار"
كاش مي شد بيخيال مي شدم
از حسرت ناكرده ها، ثانيه ها ، يا خيال واهي آينده ها
كاش مي شد بي خيال، قهقهه سر مي دادم از عمق وجود
يا به سان كودكي، مي دويدم بي خيال، در كوچه بازار شلوغ
كاش مي شد چون بهاران در قديم
پر مي شدم از حس سبز سبزه ها
اي كاش اين اي كاش ها با من نبود
تا هم اينك، تا هميشه، تا هنوز!

تقديم به سرزمين رويايي و ساكنان آن .

سرزمين رويايی:

ليلا جان:
نمی‌شود نظر قطعی داد. اما شايد اين گروهی که تو نام‌بردی کم‌کم دارای اکثريت جامعه‌ی ما می‌شوند. شايد هم نه ... اما مطمئن هستم چنين گروهی حداقل وجود دارند. درصدشان را ندانيم هم مهم نيست !
منتطر بودم اين حرف را از زبان يک دختر بشنوم :)

ليلا:

رويايی عزيز براساس تجربه و برخوردهای اجتماعی زيادی که با قشر جوان دارم با نظر پيرمرد تا حدی موافقم . متاسفانه دختران ما در اين فرهنگ (والبته پسرها نيز ايضا ) تربيت چندان سالمی ندارند مخصوصا در رابطه با مسائل جنسيتی و نهايتا اکثر دخترها عليرغم اينکه ادعا می کنند به دنبال پسران مهربان و به قول دوستمان شاعر مسلک هستند اما تهش به دليل همون مشکلات روانی تربيتی پسرهايی رو ترجيح ميدن که اون ها رو دو در می کنه ( ببخشيد شايد اصطلاح زيبايی نباشه ) . دچار نوعی حالت مازوخيست هستند يعنی از ازار ديدن در رابطه لذت ناسالم ميبرن و به همين دليل بعد چندسال هنوز واسه پسری که ترکشان کرده ابغوره می گيرن ! اما قدر اونی رو که بهشون ارزش ميده نمی دونند !

آقا، دو تا مساله اینجا هست. اول اینکه با احساس پیاز بودن ِ شما شدیداً هم‌احساس هستم. من هم گاهی اوقات احساس می‌کنم برای دیگران حکم پیاز پوست‌کنده را دارم که تا به من می‌رسند اشک‌شان در می‌آید و درددل‌هایشان روان و ... مساله‌ی دوم این‌که من که نمی‌دانم شما متولد چه سالی هستید و منظورتان از نسل قبل و بعد چی هست، ولی من که به قول خوابگرد «دهه شصتی» حساب می‌شوم هم احساس پیری می‌کنم وقتی مردم توی خیابان رو می‌بینم... وای به حال نسل قبل از من و نسل‌های قبل‌تر حتا! به خانه‌ی سالمندان خوش آمدید!

ظاهرا این حس مشترکیه که خیلی از ماها و هم سن و سالامون داریم و به قول راحیل ما که کلاه همه چیمون قاطی پاطی شد رفت .... شاید یکی از علت های حسودی گاه و بیگاهمون هم همینه که حس میکنیم ما مثل این نسل جدید بی خیال ( که بگذریم از اینکه به نظر من یه چیز ذاتیه و امثال من نمیتونن اینجوری باشن ) جوونی نکردیم

سرزمين رويايی:

پيرمرد نازنين :)
بی هيچ دليلی نظرت را دوست داشتم بسيار زياد

سرزمين رويايی:

محمد جان:
بگذار ماجرای روزشماری‌ها خودش معلوم بشه وقتی به عدد يک رسيد :)

سرزمين رويايی:

آريانا جان:
من که هميشه وقتی اينها را می‌بينم غصه دار می‌شوم. با خودم فکر می‌کنم اينها در آينده چطور پدر و مادرهايی خواهند شد. البته اين نظر من کاملن نسبی است. اما زياد برايم باورپذير نيستند. ديروز برای اولين بار به تفريحاتشان حسوديم شد !

سرزمين رويايی:

روزبه جان:
هفته‌ی ديگر می‌شوم بيست و هفت سال و ده ماه کامل :)

Solaleh:

This means you are very trustable thats why they open their heart for you.
I too wanna be able to live in the moments...seems so hard nowadays!

golsa:

linke blogo gozashtam ke bebnin,age moshkeli bud begin baresh daram,merCi

اسم وارد نشده است:
golsa:

poste begu doostet daramo kheili kheili dust dashtam,ba linko zekre manba mizaramesh tu bloge 360 am ba ejazat...emruz delam kheili gerefte ,umadam inja ham behtar shod ham badtar...

هم صدا:

کاملن درست است که ما خانوم ها تبديل ميشويم به اون چيزی که مرد ها انتظار دارن اما اين از روی مرد شيفتگی نيست... موجود زن عاشق عشق ورزيدن و وقف شدن هست اين حس يک زن رو ارضا ميکنه اگر اون موجود مرد باشه و از ش خوشش بياد همه جوره خودش و وقفش ميکنه...خيلی از دختر های امروزه دوست ندارن مادر بشن چون اگه شدن :برای بچشون از شدت عشق جون ميدن.........زن دوست داره به حرفاش گوش بدن حتا اگه راه حل جلوش نزاری شوهر ها به حرفای زنشون گوش نميدن چون فکر ميکنن اين حرفا يک مشت انتظارات و توقع ...پس ميان سراغ شما.....حالا مجرد هم که باشن همين جوراست

پيرمرد:

دوست عزيز ناديده
نمی دونم چندسالته.احساس ميکنم که از من کوچکتر باشی.ولی اين نوشته رو که خوندم حس کردم که تک تک اين جمله ها رو من هم چند سال پيش روی کاغذ نوشتم و انگار کاغذ گم شده و بعد به دست تو رسيده.
دوست من : آدم هایی مثل تو به درد اکثر دخترها نمیخورند (از یه پیرمرد بشنو!) شاعر مسلکی تو فقط برای چند لحظه ارصائشون میکنه (ارضا روحی منظورمه) اکثر زن ها دنبال چیزهای دیگه ایند.
ببین برادر من :قانونی در طبیعت هست که میگه اکثر زن ها تبدیل به اون چیزی میشن که تو ازشون توقع داری (بعد از هزار بار شکست به این قانون رسیدم)
تو در اکثر زنها قسمت خوب وجودشون رو میبینی به این دلیل اون ها هم تبدیل به مریم مقدس میشن. پسرهایی که به زن ها فقط به چشم وسیله سکسی نگاه میکنند چیزی رو در وجود زن ها بیدار میکنند که....بگذریم.نمیخوام به خانومهای خواننده این وبلاگ بر بخوره.
به هرحال به این دلیله که اون پسرها از من و تو در امر خطیر دختربازی! موفق ترند.
پادشاه سرزمین رویایی :عجیب من رو یاد چندسال پیش خودم میندازی.شاید یه روز اومدم و دیدمت.کسی چه میدونه!

سلام .
وبلاگ خوبي داريد و من چند روز يكبار ميخونمش . شمارو لينك ميكنم چون عاشق كيبرد نوشته هاتون هستم .

* راستي ماجراي روز شماري ها چيه ؟

ساتين:

در مورد قدشون کاملا موافقم.
خیلی کم توشون قد بلند پیدا میشه.
ژاپنی ها قد بلند شده اند ، ماها قدمون داره نسل به نسل آب میره

اريانا:

ولي من بر‌عكس وقتي اين اّدما رو ميبينم ناراحت ميشم و از اّينده مي ترسم البته نمي دونم شايد اشتباه ميکنم.

و چه خوبه که تو کمکشون کنی!
منم پير شدم اما فکر کنم اين پيری رو به اون جوونی بشه ترجيح داد!

خیلی جالبه برای من هم روابط پسر و دخترهای امروزی خیلی جالب و حتی رشک بر انگیزه من هم همیشه برای دختر ها مشاور خانواده بودم و دور و برم پر دوستای معمولی بود بعضی وقت ها بعضی تنهایی ها آدم رو خیلی رنج میده راستی تو متولد چه سالی هستی ؟

دروغ چراااا.. منم حسوديم ميشه به اون «علی بی غم» ها! ولی از اون بيشتر به اينجايی ها حسوديم ميشه که هم بچگی کردن هم نوجوونی کردن هم الان دارن جوونی می کنن. مال ما کلاْ قاطی پاطی شده رفته پی کارش!




Blog Design Studios