فرید:

این مرد داره به چی نگاه میکنه؟؟
لباشو ببین! من که میگم عکسش خیلی ایهام داره. magic eye براش عالیه. من magic look رو میدم به مرد!!!

این را دیگر همه می دانند که عاشق عاشق شدنی

سلام
و بهارتان سرسبز

سایتتون خیلی خوب و پرمحتواست.
استفاده کردم.

واقعا سایت خیلی خوبی رو ساختید

اگر افتخار بدید و مایل به تبادل لینک باشید خیلی خوشحال می شم.

اگه پذیرفتید لینک منو با عنوان (( وبلاگی جالب برای شما )) بذارید و بعد به من خبر بدید تا لینک شما رو هم بذارم.

همیشه سبز باشید.

سرزمين رويايی:

نون کاف:
فکر کنم جواب شاهرخ عزيز برايت روشن و واضح باشد. موفق باشی.

there are always some people who want to regulate/dictate others in the name of law, honor or just because they wanna play a role of a "Big Brother", that's why we see someone here is talking about using someone else's photo without their permission, this person is just demonstrating his stupidity, lack of information, brain power and common sense. This poor person does not know that you are just posting the photo of a person the way they appear on the street and in PUBLIC, do you get it??? PUBLIC and not the private appearance in their own house or room, therefore this is absolutely alright and also lawful. Please grow up, close your big mouth and open your eyes. You have right to be wrong at this time

اسم وارد نشده است:

رويايی ميشه يک نگاه به اين سايت بندازی و اگه دلت خواست راجع بهش مطلب بنويسی؟

آبروی کشورمونه!

www.tirgan.ca

يک دوست:

... من و فکرم هر دو با اين صفحه بزرگ می‌شويم...

اين جمله عالی بحث رو تموم کرد.شما يک جنتلمن واقعی هستيد.

نون کاف:

چرا عکس کسی رو بی اجازه استفاده کردی. شايد اين دختر دلش نخواد عکسش همه جا پخش بشه.

پيرمرد:

اين آقايی که گفته بود مراقب باش يادت نره که پسر هستی؛ چه بامزه بود!
ولی يه جورايی منظورش رو ميفهمم.فکر کنم ميخواسته بگه که اگر مدت زيادی نقش سنگ صبور را برای خانومها بازی کنی ديگه به چشم يه دوست دختر بهت نگاه ميکنند نه دوست پسر.

violet:

من هم دوستت دارم رويايی جان

روشنی عکس رو دوست دارم و لبخند دختر که پراز مهربونیه

هر چه در عکس بيشتر دقت ميکنم زيبايی های بيشتری ميبينم.- البته به چشم خواهری. دی:) -
ازينکه با وبلاگتان اشنا شدم بسيار خرسندم و از ويولت که لينکی از شما گذاشت تا من بيام اينجا هم ممنونم.
موفق باشيد و جيبهاتان هميشه پر پول

سرزمين رويايی:

يک دوست عزيز:
اول اشاره کنم که خوشحال شدم از نقدت. کاری که کمتر آدم‌بزرگ‌ها می‌کنند.
دوم: اينجا يک دفتر کوچک است برای نوشتن يا تمرين نوشتن. ممنونم که نگرانی من پسر بودنم را فراموش کنم اما من از دريچه‌ای که فکرم به دنيا برايم باز کرده نگاه می‌کنم. شايد اين دريچه کوچک باشد يا کوتاه اما سعی هر روزه‌ی من برای ديد بالاتر بوده. برای همين شايد زياد بعضی نوشته‌های آرشيوم را دوست ندارم. من و فکرم هر دو با اين صفحه بزرگ می‌شويم. اگر از روز اول همه چيز کامل باشد زندگی لذتی ندارد. پس فکر نکنيد که اينجا مقصد من است. من دارم راه زندگی را طی می‌کنم و رشد می‌کنم. رشد جسمی آدم‌بزرگ‌ها شايد متوقف شود اما رشد فکری‌شان در عد‌ه‌ای از آنها نه. من دوست دارم جزو اين عده باشم. اگر از وقايع ايران می‌نويسم چيز‌هايی است که می‌بينم از همان دريچه. فقط بايد يادمان باشد ما در ميانه‌ی راه هستيم نه در مقصد. ما بايد ياد بگيريم خوب زندگی کردن را تمرين کنيم شايد روزی توانستيم آن کسی باشيم که آرزويش را داريم.

يك دوست:

فعلا ببخشيد زياده روي كردم.اين هم بخاطر اخلاق خوب شماست.

يك دوست:

نكته دوم اينك چرا اين همه غر ميزني (با عرض معذرت البته)از وضع فعلي ايران و اينكه چرا اينجا اينجوريه و ...!ما هم تو همين خراب شده زندگي ميكنيم بخدا ، اين همه نيمه خالي رو نبين.چرا هرجا تو هستي ميگيرن و ميبرن و چرا اين همه منفي ميبيني و...تو رو خدا مثبت تر ببين.وضع خرابتر از گفتن من و توست پس بيخيال.ضمنا گاهي سفر كن .با اين تورهاي يك روزه يا چند روزه داخلي يا خارجي و البته تنها .سفركمك ميكنه كمي طاقتت بيشتر بشه.از گوشه اون خوونه و پيانو و كتاب... بزن بيرون زندگي كن.

يك دوست:

با سلام.معمولا هر دو سه روز يك بار به اينجا سر ميزنم و از خواندن نوشته هايتان لذت ميبرم و البته بعضي وقتا ....!ميدانم كه طاقت انتقاد را داري و مهربانتر از آن هستي كه از من برنجي ،چند خواهش كوچك داشتم:1 . اقلا 10 جا به اين نكته اشاره كردي كه دوستان مونث شما از دوستان مذكرتان بيشتر است.فكر نمي كني زيادي به اين نكته اصرار داري؟باور كن گاهي اين همه "سوسول "بودن به ضرر خودت تمام ميشود و اصلا فراموش ميكني پسر هستي و...!

ما هم همينطور :))

لیلا:

چقدر دخترک اين عکس صورت و چشمان معصومی داره !

سپيدار:

اين، يک رويای تلخ در سرزمين قلب توست
هربار که سرشاری از حس سبز عاشقی
عشق در سکوتی سرد تو را به منجلاب فنا می کشاند
و هربار که کسی عاشقت شود
چون خيالی سوار بر بال نسيم از او می گريزی
آسوده باش و بگذار سرنوشت کار خود را بکند
چون کليد قلب تو در دستان کسي است که دير يا زود از راه می رسد!

دوردست:

وبلاگ که می خوانم حسودیم میشود.به اینکه نویسنده هاشان راحت می نویسند.نمی دونم چرا من نمی تونم بنویسم ولی تلاش خودم رو می کنم.
بعضی وقتها هم دلم می گیرد چون توی این شهرستان لعنتی که از اسمش هم متنفرم وسایل عیشت مهیا نیست!فیلم هایی که توی اینترنت می خوانی در باره شان گیرت نمی آیید همینطور کتاب ها! و به همین سادگی می مانی توی خماری.سینما رو که دیگه حرفش رو نزن.یک روز از این شهرستان فرار می کنم به جان خودم!

پ.ن:نمی دونم چرا اینجا اینها رو نوشتم.ببخشید!

سرزمين رويايی:

گوشزد جان:
لعنت به مجازی بودن من. خودم طاقتم برای ديدن دوستانم طاق می‌شود اما ...

ظاهرا اصفهان آمده ای و بی خبر رفته ای.
خوشحال می شدم که سری به من می زدی.
دفعه بعد که خواستی از دیار ما بگذری باید حضورا رخصت بطلبی!!!




Blog Design Studios