اگه قاصدک بودی رو شونه کی می شستی؟؟؟:(

پس تو کی می خوای بيای مرخصی..ها؟؟؟؟ :(

سپيدار:

بابا من از اين بيشتر سوادم نميرسه گوسپند بشمارم تا بيای...

الهه:

ای بابا!!پس کی ميای مرخصی..اينجا آپ بشه

يک دختر کوچولو بودم که ديدم برادرم را زير يک کرسی کوچک خوابانده اند و دارد بلند بلند زار می زند.فهمیدم که پسر ها این طوری مسلمان می شوند.بعد ها که کاملا سرش را تراشیدند و به یک نقطه ی دور افتاده فرستاده شد فهمیدم پسر ها این طوری مرد می شوند.حالا نگران نباش عزیزم اگر تو هم ختنه شده باشی به زودی به يک مرد مسلمان تبديل خواهی شد.

خيلی طولانی شد هاااااااا اين سربازی ات!

يعنی دوست من نمی شه وسط اين مرخصی ها بلاگت و اپ کنی:(

ولي چقدر بده كه نيستي ها...!!

سلام.
مطالبتو که ميخونم احساس ميکنم ۲۰۰۰ سالِ که ميشناسمت.
اما حتی اسمت رو هم نمیدونم.


اجازه ميدی لينکت کنم؟

رفيق سعی کن اين سربازی لعنتی زود تموم بشه....من به بلاگت معتاد شدم....
بدرود دوست ناديده من
شب و روزت پر از ستاره باشه

سلام دوست ناديده من. چه قد تو خوب می نويسی.الان کلی با نوشته قشنگت بغض کردم.دلم بهونه گريه می خواست..گريه های تو چه قد تلخ اند ..پس چرا شاهزاده کوچولو تنهات گذاشته؟؟ شاهزاده کوچولو من که منو تنها گذاشت..نمی شه سربازی تو رو خريد.منتظرتم زود برگرد رفيق خوبم

اينروزا سربازی آدمو نامرد ميکنه بهم ثابت شده ....

با درود.آقا من امسال کنکور دارم و با اين پست ترس سربازی تمام وجودمو گرفت.

اميدوارم زود تموم بشه سربازيت.موفق باشی

سپيدار:

بسوزه پدر اعتياد ! به خصوص وقتی که با پول هم نتونی جنس جور کنی که ديگه واويلاست. می بينی تو رو خدا اين دولت ملت رو چه جوری معتاد کرده و اونوقت نامرد جنس رو هم گرفته برده سربازی و اين همه جوون رو تو خماری گذاشته.
دريچه های قلبم اينقدر تنگ شده که ديگه داره کم کم بسته می شه . پس به قول فروغ اگر روزی به سراغم آمدی ، برايم تلمبه بيار تا با آن دريچه های قلبم را باز کنی!!!

محسن:

تو اين دوره زمونه که همه از خدمت فرار ميکنن ...کار بزرگی انجام ميدی...موفق باشی و مبادا فرار کنی ....منتظريم

سرباز رويايی
به سلامت
و اميدوارم با کوله باری از روياهای بافته و تافته برگردي و سرزمين ات را زنده کنی ما همچنان منتظر دست نوشته های زيبايت خواهيم بود . بدرود

الهه:

می گذره..تا حالا وبلاگ هيس رو خوندی؟!!..تو همه ی سختی های سربازی باز ميشه لحظات خوب هم پيدا کرد البته من به عنوان يک دختر که سربازی نميره شايد برام جذاب باشه و بيشتر متفاوت و نفسم از جای گرم بلند ميشه ولی ميگذره...ما هم سعی می کنيم اينجا هيچ گرد و خاکی نگيره...مگه نه دوستان؟:)

منتظر ميمونيم و برات بهترين ها رو آرزو ميكنيم.

سپيدار:

ديروز طبق ميزگردی که با شازده کوچولو ، عسل بانو و گلی خانم داشتم سر اين موضوع بحث کرديم که يک کار مفيد انجام بديم!
امروز هم يه قوطی ضد زنگ آورديم ، مواد برای بتونه کاری و چند قوطی رنگ ! برای چی؟ خب معلومه ديگه اين ها رو آورديم در اين سرزمين رويايی رو نو نوار بکنيم.
من می گم آبی، عسل بانو می گه سبز ، شازده می گه يه رنگين کمون رو درش بکشيم، گلی خانمم که ساکته! من يه تز ديگه هم می دم و اون اينکه جلوی در رو گل کاری کنيم. چطوره؟ قراره چند تا باغچه به شکل قلب درست کنيم ، من گل زنبق بکارم- شازده قاصدک - گلی خانم شب بو - عسل بانو هم ياس بکاره. اگه اومد و خوشش نيومد چی؟ گفت اگه يه ذره منو دوست داشتين برام اقاقيا می کاشتين چی؟ اين شده موضوع سر و کله زدن ديروز ما چند نفر ... منتظر نظرات سازنده ی شما می مانيم! تا بعد!!! آها راستی يادم رفت بگم ديشب تنها کار مفيدی که انجام دادم اين بود ... يه دسته ياس از حياط چيدم ، اومدم تو اتاق خودم، رو تخت دراز کشيدم و با اينکه خودم حسابی داغون بودم اما سعی کردم چشمامو آروم ببندم و از ته قلب بخوام رويايی عزيز اين دوست تازه من الآن هرجا و تو هر موقعيتی که هست قلبش پر از شادی باشه، مغزش بدون درگيری و روحش با طراوت... اميدوارم اين انرژی بهش رسيده باشه. همين

پس کی می شه اين دو ماه تموم شه؟؟؟:(

nazanin:

تمام عشقم رو بدرقه راهت ميکنم .و تمام اين روزها رو بی دغدغه از خداوند برايت آرزو ميکنم بدون احساس قشنگ سرزمين رويايی شب ما بی ستاره خواهد شد.

رويايی جان دلتنگت خواهم شد...

سپيدار:

سلام...سلام....سلام
اوووووووه ، چه خبره حالا نرفته همه دلتنگ شدين اول بسم...
من که دارم کلی ذوق از خودم در می کنم چون از اين به بعد هر روز ميام اينجا يه ذره آتيش می سوزونم و می رم، بابابزرگ ۲۷ سال و ۱۰ ماهه ی ما هم که نيست نصيحت کنه، آخ جونمی جون ... چه خوش می گذره خوش می گذره امشب! راستی آجيل و چیپس و پفک يادتون نره حتمن بيارين با خودتون....آشم که نداد اين گدا عوضش آش دستپخت مامان خانميه خودمونو خورديم امروز....دلش بسوزه!!! آی حال می کنم الآن اينو سينه خيز می برن ! به به چه کيفی داره، آدم اينجوری بيشتر قدر زندگيه خودشو می دونه...نه؟ منظورم زندگيه همراه با چیپس و پفک خودمونه ها...بد برداشت نشه...فردا بازم ميام، شمام بياين پشت سر رويايی غيبت کنيم حال می ده! به به ، به اين می گن زندگی

من رو باش كه تا چند روز پيش فكر ميكردم نويسنده يك دختر است ! ضايع شدم از بعد سوم .

دوران سربازي خوش بگذره . آشخوري و سگ دو زدن ... البته تو بايد افسر باشي تا آشخور صفر درجه !
مرد باش !

سلام. بازم اومدم تو و لاگ شما. دلم برای اين جا خيلی تنگ می شه.. سعی کنيد زود برگردين. اخه اين سربازی و مسخره بازی ها چيه..چرا نمی زارن ادم هر طور که دوست داره زندگی کنه؟؟
شب و روزتون پر از ستاره
به شاهزاده کوچولو سلام برسونيد.
راستی منم يه شاهزاده کوچولو دارم:)

Delemoon Tang Mshe KE!

امیدوارم خیلی به‌ات سخت نگذرد پسر رویایی!

عجیب جون:

سربازی رفتن پسرها يه حس عجيبی است که شايد دخترا یه جور دیگه درکش کنند شاید مثل زایمان طبیعی خانمها حسی است فقط برای خانمها و بس

سلام دوست عزيز. تو چف قدر اشنايی.چه قد فضای ولاگت دلنشينه.من شمارو از طريق گوگل پيدا کردم و چه قد خوشحالم. اين جمله ايی که نوشته بودی خيلی دوست دارم؛مگه می شه دروازه های رويای کسی رو بست؛ راستی منم عاشق شاهزاده کوچولو هستم. داری ميری سربازی.. به سلامت رفيق من منتظرت می مونو... راستی رفيق من شما رو لينک کردم.تا بعد.

الی:

مواظب خودت باش عزیزم!

Mehdad:

خدا به همرات رفيق..
زود و خوب و خوش بگذره. بی‌شک از خوندن خاطره‌هات، با قلم شیرینی که ازت سراغ دارم، منم راضی می‌شم برم..

بستگی داره کجا باشی و چه دوره ای. زیاد وقت برایت نمی گذارند تا بخوای به دلتنگی هات برسی. هفته ی اولش یک کم سخت است. بعد خوب می شود. حل می شوی در بقیه. فکر این را بکن که آدم های جدیدی را می بینی از جاهای مختلف. زندگی در چنین شرایط طعم خاص خودش را دارد. خدمت من 50 روز دیگر تمام می شود. ولی فقط دو ماه اولش برایم خاطره انگیز بود.

سلام.هيچوقت نفهميدم که چطور يک پسر ميتونه اينقدر با احساس و حساس باشه.طبيعتا سربازی واسه همچين روحيه ای محيط دلچسبی نيس.با اين که دخترم،اما ميدونم که توی پادگان اونقدر دوستای خوب پيدا ميکنی و اونقدر بحث های شيرين واسه حرف زدن هست که تمام وقتت رو مشغول ميکنه.نگران نباش ما جای خالييت رو با تمام جود توی دنيای مجازی حس ميکنيم و دعا ميکنيم که زود تر تموم بشه و دوباره بنويسی.

ناشناس:

سلام
مطمئن باش تو دوره ی اموزشی انقد سرت شلوغه که وقت فکر کردن به کتاب و فيلمو نداری شب هنوز خاموشی و نگفتن رفتی تو يه خوابه ناز خوابی که شايد تا اين لحظه از عمرت تجربه نکرده باشی در ضمن سعی کن از حموم کمتر استفاده کنی تو اين دوره و اميدوارم هتل ۵ستاره افتاده باشی موفق باشی .

موفق باشی. مواطب خودت باش.

هاله:

با این‌که انقدر از هم‌دیگه دوریم که 'دل‌ام برات تنگ می‌شه' نباید مفهوم‌ای داشته باشه ولی بازم دل‌ام برات تنگ می‌شه. وقتی نیستی این‌جائی که باید باشی یعنی نیستی دیگه پس دل‌ام برات تنگ می‌شه.

منتظرم که بازم بنویسی ولو کم‌تر و با فاصله‌تر.

می‌بوسم‌ات عزیز من - هزاران بار از این‌جا که هستم که دور است (از کجا؟) و آن‌جائی که هستی که دور است (از کجا؟).

به سلامت. مواظب خودت باش.

سيما حجازی:

منتظريم برای نوشته ها و عکسها

وهم سبز:

چه بد! من تازه چند وقتيه به اينجا عادت کرده‌ام. اميدوارم هرچه زودتر و بيدردسرتر بگذره. فکر نکنم آرزوی ديگه‌ای بشه کرد:(

میگن سختی واسه آدماس. حرف چرتی یه ولی چه میشه کرد؟ گقتنش..
سختی هاتون آسون تر باشه آقای رویایی. امیدوارم سرگروهبانتون آدم باشه. حالا اگه خیلی رویایی نشد، تو مایه های گروهبان گارسیا هم باشه بد نیست. :)

وبلاگ هواداران "الیاس حضرتی"،کاندیدای محبوب اصلاح طلبان در انتخابات میان دوره ای مجلس هشتم و مدیر مسئول روزنامه اعتماد، آغاز به کار کرد. با بازدید از این وبلاگ، ضمن آشنایی با زندگی نامه،سوایق و مسئولیت های قبلی و فعلی آقای الیاس حضرتی،می توانید با طرح سوالات،پیشنهادات،نظرات و حتی انتقادات خود، یاری رسان اصلاح طلبان در عرصه انتخابات باشید.لازم به ذکر است که مواردمطروحه از جانب شما،در اسرع وقت از سوی شخص آقای حضرتی پاسخ داده خواهد شد.

تمام سرمايه ي ما،اعتماد ايرانيان به صداقت اصلاح طلبان
هموطن،اعتمادت را پاسخ خواهيم گفت... با ما همراه شو!

مراقبِ خودت مواظبت! :)

سوفيا:

رويايي جانم..

سلام
من از اون خواننده های همیشگی بی صدام :)
اگه ۱۸۲ هستی خوشحال میبینم آشنا بشم ازنزدیک با شما

ليلا:

اخی پسرکم ! دلم گرفت ! ميری سربازی ؟! چقدر دير !! پس اون لينک بغلی مربوط به اش خوری بی دليل نبود ! من که تقريبا هروقت تو لينکای سی و پنج درجه می بينم اپديت کردی يه سرکی اينجا می کشم و نوشته های بااحساست رو می خونم . با رفتنت جات خيلی خالی ميشه ! غصه نخوريا ! اموزشی زود تمام ميشه !! بعدش اميدوارم يه جای خوب خوب بيفتی ! برات سلامتی و بهترين ها رو ارزومندم :ايکس

لیلا:

ما که نرفتیم،ولی اونا که رفتن میگن خیلی هم بد نیست! مثل همه ی اتفاقای دیگه ی زندگی،وقتی داری باهاش کلنجار میری ،سخته ...ولی بعد اینکه تموم شد میشه یه خاطره ی شاید شیرین
مواظب خودت و دلت باش ،مرد سرزمین رویایی

نه نرو.
اخه من بلاگتو خيلی دوست دارم. نوشته هاتم همين طور.
اگه بری ديگه ما بيام اينجا چی کار کنيم؟
ای کاش سربازی نمی رفتی

من دلم خیلی برای دوران خدمت تنگ شده بویژه دوران بعد آموزشی با اینکه فقط 4 ماهه کارت گرفتم. اگه لیسانس به بالا باشی و نیرو زمینی ارتش و 01 شب ها می تونی بیایی خونه البته اگه نگهبان نباشی. البته انقدر آدم خسته می شه از رژه و چیزای دیگه که شب ها که می اد خونه حس نوشتن نداره.

با سلام

معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 6 و فرهنگسرای دانشجو برگزار میکند:

فراخوان جشنواره خیلج فارس و انتخاب بهترین وب لاگی که آثاری در رابطه با خیلج فارس ارائه دهند.

این جشنواره شامل ۳ بخش زیر می باشد:

شعر

نثر ادبی یا داستانی

قالب و گرافیک و تکنیک های گرافیکی (پوستر،لوگو،کلیپ)

افردای که مایل به شرکت در این جشنواره هستند می توانند آثار خود را در وبلاگشان و یا با ساخت وب لاگ جدیدی قرار دهند و لینک مطلبشان را برای ما در کامنتها بگذارند.

به ۳ نفر برتر جوایزی اهدا خواهد شد.

مهلت ارسال آثار تا ۱۰ اردیبهشت ۸۷ روز ملی خلیج فارس می باشد.


این هم یک دوره ایی که چند سال دیگه برات خاطره میشه برایت آرزوی سلامتی دارم و امید به برگشتن دوباره که توی این مدت طولانی بدجوری به نوشته هات عادت کردم ..........هرچند که اولین باره هوس کردم برات کامنت بذارم

این مرحله‌ی یک روز به زندگی همه‌ی ما می‌رسد البته بعضی‌ها زیرآبی می‌رن. به هر حال امیدوارم هر کجا که هستی خوش باشی

آخی. من تازه این سرزمین رویایی رو به بلاگرولینگم اضافه کرده بودم!!!
امیدوارم این روزهات زود زود بگذرن و سخت هم نگذرن :)

مریم:

رویایی جان امیدوارم هر جا که هستی موفق باشی.همسر من هم مثل تو فردا باید اعزام شه.امیدوارم این دو ماه هر چه زود تر برای همه اون هایی که دل تنگ هستن تموم بشه.

رويايي گرامي،
منتظرم كه زودتر برگردي و در آهني را باز كني و به مانند هميشه ، همه ما را در روياهات ، حسهات، نقاشي هاي مامان شريك كني .
راستش سخته اين دو ماه در سرزمين رويايي قدم نزدن.

آلوچه خانوم:

موفق باشی بچه جان ! خدا پشت و پناهت ! گفتم داری می ری ولی عمرا فکر نميکردم مقصد سربازی باشه ! مراقب خودت باش و دلمون برات تنگ می شه !

مواظب آنها که در گوشه دلت جا دارند باش ، گاهی اوقات بی رحم میشوند و درست وقتی بهشون احتیاج داری ، وقتی که فکر میکردی کمکت میکنند ، خودشون رو پنهان می کنند . امیدوارم دلت نگیره . خوبیه داستان اینجاست که می دونی دو ماه بیشتر طول نمی کشه . اگر چیزی از آخرش نمی دونستی چی ؟ خوش باشی .

واي ی يی اين خيلی خوبه که. بهت تبريک می گم. يه دوره ی جديد از زندگی هر پسری يه. مطمئن باش روزای خيلی خيلی خوبی در انتظارته. يه عالمه هم قراره بهت خوش بگذره. مطمئن باش!

چقدر حيف. من مدت زيادي نبود اين صفحه رو به گوگل ريدرم اضافه كرده بودم. چقدر لطافت اين نوشته هاي شما رو دوست داشتم. زود مي گذره. منتظريم تا برگرديد و بنويسيد

اگر می توانستید شگفتی های دل تان را در برابر معجزه های هر روزه زندگی ماندگار سازید، دردهای خویش را از شادی های تان کمتر شگفت انگیز نمی یافتید، و اگر فصل های دلتان را پذیرا شوید بدانگونه که فصل های کشتزارهای تان را پذیرا هستید، آنگاه زمستان های اندو ه خویش را با خوش دلی به
نظاره می نشستید

امیدوارم این دو ماه هم به نوعب برات خاطره ساز و خوب باشه ...
موفق باشی ...

بهمن:

پس آش خور شدی ... نترس بابا تو زندگی آدم بايد سختی بکشه اگه دنيا هميشه خوب باشه که به درد نمی خوره! من خودم قراره ماه سوم تابستون برم . اميدوارم موفق باشی. راستی سربازی خودش يه عالمه خاطره داره ... البته من فقط شنيدم اينطوری ميگن.
بازم موفق باشی
راستی دلم برای نوشته هات تنگ ميشه ...

دختر خاله ستاره:

سلام پسرخاله.اميدوارم که اين روزها برات به سرعت برق و باد بگذرن و بدون هرچی اين روزهای بد بگذره رسيدن به روزهای خوب آينده و هدفهای قشنگت نزديکتر ميشن.برات بهترين هارو آرزو می کنم و يک دنيا انرژی مثبت برات می فرستم.

بانو:

اميدوارم بين تفنگ و رژه و بیدار باش صبح و بله قربان و فرمانده جنگي و ... نتهاي زيبا و متن هاي بيادماندني بيابيد... عجيب است اما غير ممكن نيست!
شاد و موفق باشيد.

ويولت:

پس اين روز شمار مال اين بود؟:(
هرجا هستی موفق باشی رويايی جونم
دوستت دارم و از خدا برات خوبی و سلامت می خوام
پر از انرژی مثبت

See you as soon as you could imagine

سپيدار:

به به ، کله ی کچلت بايد ديدنی شده باشه. حالا چرا ثانيه ی آخر گفتی؟ ترسيدی بيايم خونتون آش بخوريم؟ هرچند هنوز به ذات پليد ما پی نبردی و نمی دونی که در هر صورت که بخوای زرنگ بازی در بياری ما بازم آويزونتيم! راستی کاش می شد حداقل آدرس پادگان رو می دادی برات نامه می نوشتيم اما خب اشکالی هم نداره چون نامه های من از طريق وحی الهی رو کلت فرود می ياد فقط بپا تو فرق سرت نخوره! کچلم که هستی خونت می افته گردن ما! هه ، يادمه بچه بودم قدمم خيلی نحس بود ! مثل اينکه هنوزم نحسی خودشو تمام و کمال حفظ کرده! آخه تا پا گذاشتم اينجا متلاشی شد!!! در آخر هم اينکه بپا رفتی اونجا دز مرد بودنت خيلی بالا نره وگرنه همون دو سه تا دخترم می پرونی و بايد بيای بشينی ور دل خودم و G و A بازي با يه واي آخرش كه اگه ملت بفهممن واويلا مي شه نه اينكه آقاي دكتر هم گفته ما اصلا" از اين چيزا تو ايران نداريم!!! ديگه چه شود! از بس چرت و پرت گفتم مغزم هنگ كرد فعلا" تا اولين مرخصي تشويقي اي كه تا چند هفته ديگه بهت مي دن.
كله ي كچلت رو از راه دور مي بوسم و تا بتونم برات با اسكانيا و كاميون و وانت و فرقونو و هرچي دم دستم بود انرژي مثبت مي فرستم. خدا به همراهت.

من زیاد می بینم پسرهایی رو که از دوران سربازی خاطره دارند. می دونم سخت می گذره. اما شاید به تجربه کردنش بیارزه. مهم اینه که آدم در هر شرایطی به خودش خوش بگذرونه.

آخ آخ، منم یه روز باید همین مطلب رو توی وبلاگم بنویسم و برم خدمت ... با اینکه دارم به قول بعضیها پیرمرد میشم ولی هنوز نرفتم خدمت ... امیدوارم بهت خوش بگذره، جای ما هم خدمت کن :)

موقعی که این پستت رو خوندم و فهمیدم که یک مدتی در سرزمن رویایی نخواهی نوشت، دلم گرفت. من هم برای برگشتنت روزشماری می‌کنم و امیدوارم روزهای خوبی در دوره سربازی تجربه کنی.

سان:

هي! داري ميري سربازي!‌ميگن پسرهايي كه ميرن سربازي براي اين هست كه مرد بشن!
:))
موفق باشي! مدلها رو نگه ميدارم تا برگردي!

خوشحالم که کامنتدونی گذاشتی دوست عزیز. بی شک خیلی دلمون برات تنگ میشه ولی خوشحال باش که بالاخره این قدم رو برمی داری و تموم میشه. ما هم با تو برای تموم شدنش و برگشتنت روزشماری میکنیم.... به قول خودت بامهر




Blog Design Studios