ايرانی مقيم آمريکا:

همين الان ار رای دادن دارم بر می‌گردم. اينجا ده دقيقه به سه بعد از ظهره. چهار چنگولی نشسته‌ام پای اينترنت و از اين و اون خبری می‌گيرم. محل رای گيری اينجايی که من هستم شلوغ بود. مسئولين می‌گفتند فکر می‌کردند بيست نفر بيشتر برای رای دادن نخواهد اومد. موقعی که من توی اتاق بودم بيشتر از بيست نفر فقط توی صف بودند. رای رو که توی صندوق انداختم حس عجيبی داشتم. يک دنيا اميد انگاری کف دستم نشسته بود. يک دنيا آرزو. انگاری تمام بيست سالی که ايجا هستم از جلوی چشمم رد شد و رسيد به اين يک لحظه که رای رو توی صندوق انداختم. به اميد روزهای بهتر برای ايران عزيز. بقيه روز رو هم مرخصی گرفته‌ام نشسته‌ايم اينجا ببينم خبری می‌شه يا نه.

نگار:

خوشحالم كه با ديد باز فكر كردي و نظرت عوض شد. اي ول! من يه دور رفتم راي بدم خيلي شلوغ بود برگشتم با بقيه برم كه تو صف گپ بزنيم!




Blog Design Studios