دیروز که آمدم وبلاگت را باز کنم و دیدم که فیلتر شده، حدس زدم که تاب تحمل نوشتههای جدیدت با محوریت جنبش سبز را نداشتهاند. نوشتهها را خوانده بودم اما دلم تنگ شد برای دیدن خود وبلاگ. فیلترشکن را آتیش کردم و آمدم اینحا ببینم دقیقا چه خبر است.
سرزمین رویایی عزیز!
ادبیات انساندوستانه که هیچ، حتی اگر ادبیات دینی که خود آقایان مدعی آن هستند را هم ملاک و مبنا بگیریم: خون به ناحق ریختهشدهی هیچ انسانی، گریبان قاتلش را رها نمیکند. این سنت ماست. سنت تاریخ ما، سنت فرهنگ ما. فرهنگ ما پر است از این اسطورهها و دین ما نیز سراسر نبرد این خیر و شر است حتی اگر دقایقی (با مقیاس کل تاریخ) شر بر خیر پیروز شده باشد. سنت تاریخ، به فریاد درآمدن خونهای به ناحق ریخته شده است. تبدیل شدن این جویبارها به سیلی است که تاک و تاکنشان را با خود خواهد برد...
نغمه جان:
حق با شماست احمد باطبی اعترافی نکرد چون شايد در عکس ثبت شده و نمیتوانستند وادارش کنند بگويد آن مرد من نبودم.
سلام به سرزمین رویایی عزیز و ممنون از نوشته های زیبا و تاثیرگذار و همچنین اطلاع رسانیتون.من فقط می خواستم بگم که تا اونجایی که من شنیدم باطبی مثل اینکه هیچ وقت اعتراف نکرد.به خاطر همین هشت سال زندان بوده .هشت سال حبس به همراه شکنجه های روحی و جسمی.آخرم به خاطره تشنج هایی که گرفته بوده ۳روز بهش مرخصیه پزشکی دادند و بعد از مرزهای ایران فرار کرد.البته دوباره بگم فقط شنیدم ولی باز گفتم اینجا بنویسم شاید بهتر باشه.بازم ممنون.
در مورد پست اول: من هم براي آن دوست دعا ميكنم
در مورد پست قبلي هم بايد بگم دعاي من هم در مورد موسوي همين بود قبل از اينكه از ناكارآمديش و ناتوانيش در مديريت حركت اصلاحي مطمئن شوم