بدجوری هم داره ميباره
می باره می باره
بارون می باره
بر دل تنگ من در اين ديار غربت
بسيار زيبا بود رويايی عزیز...
:)
کتی جان:
اشک ها رو آره می تونه بشوره.
غم ها رو چی؟
غم ها رو باید خودمون فراموش کنیم.
فردا روز دیگری است
سرزمين جان
فکر بدی نيست
امتحان می کنيم
راستی
بارون ميتونه اشکای آدما رو بشوره ببره که ! طوری که هيچکی نبيندشون ! :)
سوفیا جان:
ملالی نیست جز دوری شما
کتی جان:
غم های ما با بارون شسته نمی شه. ما خودمون باید غم هامونو فراموش کنیم.
فردا صبح که از خواب بیدار شدی چطوره؟
مریناز جان :
آره بارون می باره.
شهر ها کثیف و پر از آب شده
ماشین ها گل می پاشن به عابرها
این ها همه تصویر هایی از جایی است که ما به اون تعلق داریم و همین تعلق خاطر برای ما دوست داشتنی اش کرده.
منم جای تو بودم دلم می گرفت.
سلام!خوبی؟من دستم از تکنولوژی کوتاهه! چه خبر؟
قشنگ بيد !
کاش بارون وقتی می باريد غمهای ما رو هم با خودش می شست و می برد....
بارونای تهران! چقدر دلم تنگه...
سلام. چند روزی فعلا آنلاین هستم. بارون که دق آورد. خیس خالی شدیم. ده روزه می باره!
قشنگه . خيلی