هاله جان:
چشم حتمن. تو لطف داری .
سرزمین جان، جریان جریان ننه من غریبم بازی نیستا! من سر حسن نیت آزادی خواهان بحث می کنم و تمام حرفم اینه: اگر دیدی کسی از آزادی زن به اون حالات دفاع می کنه بدون این بدون مقاصد سکسی و حیوانی (که در چشم من یعنی پستی) خود آگاه یا نا خود آگاه نبوده. این با اینکه ممکنه اون شخص جاهل باشه و باهاش کاری نداریم فرق می کنه. قبول نداری که نیات سکسی پشت این دفاعیات هست؟ قبول نداری دانشجویان روشنفکر ما (بخون لمپن ما) برای اینکه ثابت کنن آزادی خواه هستند و مدرن خودشون رو در این چیز ها خفه می کنن؟ تمومش در این خلاصه میشه که آزادی خواهی بهونه ی انجام غریزه ی حیوانی ای شده (در این موارد) و این شرایط مثل سر توی برف کردن و دروغ به خود گفتنه.
سرزمین جان فکر نکم مایل باشی به سوال های من جواب مستقیم بدی. مشکلی نیست. این اولین و آخرین بحث ما نخواهد بود. ان شاالله فرصت بهتر.
سلام
اگرچه عادت ندارم دنبال نوشته هایم بدوم ولی فقط جهت اطلاع شما عرض میکنم که اون نوشته مربوط به پذیرایی در هواپیما را من چندی قبل نوشتم و قرار بود که ادیتش کنم فرصت نشد و موضوعات دیگری آمد.
بعضی از دوستان رعایت امانتداری را نمیکنند. لینک این مطلب خام من را که در یک وبلاگ برای مطالب خام نوشته ام را برایتان میگذارم:
http://mollah2.persianblog.com/1384_9_mollah2_archive.html#4395586
سلام.
گاهی منم هوس روزمره نوشتن به سرم می زنه اما اصولا این کار رو تو سر رسیدم انجام می دم والبته کلی غر می زنم شاید این جوری فقط خودم رو خالی می کنم.
اما خوندن روزمرهی تو هم خودش صفایی داشت.
راستی به من هم سر بزن.دوست دارم از گفته هات بهره مند بشم.
میلاد جان:
آزادی انسان تا آنجا تعریف می شود که به آزادی دیگران صدمه ای وارد نکند.
من تا آنجایی آزادم که به آزادی تو لطمه ای نزنم. و هر طور که بخواهم می توانم از این آزادی استفاده کنم. چون به دین شما اعتقادی ندارم پس شما نمی توانی به دستورات دینی من اشکالی بگیری. من رهرو راه خویشم تو هم به راه خود باش.
اما تو می توانی روبوسی نکنی، پارتی نگیری و قاقاه نخندی و سکس نکنی من به راهی که انتخاب کردی احترام می گذارم اما من شاید دلم بخواهد همه ی این کارها را بکنم. چون وارد حیطه ی زندگی تو نمی شوم و آزاری به تو نمی رسانم نمی توانی به من خرده بگیری !
شاید من جاهل باشم. اما این جهل من برای خودم بالاترین درجه ی تفکرم است. بگذار در جهلم بمانم و دوستانم را که دوستشان دارم ببوسم. بگذار بخندم و سکس کنم و لذت ببرم. تو هم به راه خودت برو که از نظر من مورد احترامم هست.
من هیچگاه سعی نمی کنم با هزار دلیل ناقص بخواهم تو از راه خودت برگردی و به تفکرات من ایمان بیاوری.
انسان ها همانطور که در صورت و ظاهر متفاوتند در فکر هم با هم فرق دارند. دلیلی ندارد ما بخواهیم یکدیگر را به رنگ هم وادار کنیم.
ناگزیر باید به این اختلاف تفکراتمان احترام بگذاریم و هر کدام این چند روز عمر را آنطور زندگی کنیم که می پسندیم.
( راستی تو در حرف های من فحشی دیدی که گفتی فحش داده ام ؟؟ )
رويايی جان باز خلط مبحث بازی در آوردی. من با آزادی مشکلی ندارم. با آزادی بيان هم مشکلی ندارم. اين آزادی بيان رو هم برای همه می خوام. اما تعريف آزادی (نه محدوده ی آزادی) مشکل و مسئله ی مورد بحث هست.
ميگن اسلام در رابطه با زن و حکومت به جمع بندی مدرن پسندی نرسيده. تا حدودی قبول دارم هر چند فکر می کنم راه هايی وجود دارند که ما را از اين شرايط در بيارن در حاليکه با اسلام تناقضی ندارند. اين رو ما می تونيم پيشنهاد بديم و به اسم اسلام بنويسيم(به جای سنت اعرابی و شرايط زمانی) اما من به تو بگم آزادی خواهی امروز و غرب به طور جدی تری مسئله ی زن و سکس رو حل نکرده. اينکه مردی آزاد باشه (به زور نهفته در مردسالاری نهفته در غرب) به هر زنی که می خواد لبخند بزنه و اسمش رو روشنفکری بگذاره و از نام روشنفکری سو استفاده بکنه، یک تجاوز جنسی (سکشوال هارسمنت) هست که در واقع مسئله ای تناقض بر انگيز و حل نشدنی در فصل ليبراليسم غربی است. به جاي اينکه بحث رو به دفاع و حمله بکشونی، سعی کن فکرت رو به چيزی که می گم تمرکز بدی نه به لغاتی مثل «جدي» يا «مهم» يا حمله ی پيش دستانه.
همون طور که قبل و الآن هم گفتم مسئه حسن نيت آزادی خواهی است. قبول کن جهل بالايی است و سر در برف کردن احمقانه ايست وقتی عده ای به هم می رسند و با جنس های مخالف خود رو بوسی می کنند و اسم آن را آزادی خواهی و روشنفکری می خوانند و آن را بی اهميت و پشت پا افتاده هم می بينند!
مطمئن باش اگر کسی بخواد عادلانه نگاه کنه، بيشتر برای اين افرادی که بالا ازشون ياد شد اين مسائل خيلی مهم هستند و نه اسلام و مسلمين.
فکر نکنم اون چنان که بايد مفهوم جهلی رو که تو نظرم بوده رو برات جا بندازم. منظورم از جهل نه عقب افتادگی ای است که به دروغ به اسلام نسبت می دن، بلکه حالت بسيار بسيار زننده و چندش آوری است که انسان ها مجبورند به وجدان خود دروغ بگن و يا شايد لباسی رو که حاکم نپوشيده ببينند. اين نوع آزادی ها و اين نوع مجالس عيش و نوش اگر بدون کوچکترين ذره ای از نيت جنسی (ناخود آگاه و خودآگاه) باشه، درش هيچ مشکلی هم نيست اما مشکل اصلی همينه. چه قدر آدم بايد عزت نفس خودش رو بشکنه تا بخواد تحت اسم آزادی با دختری يا پسر کاری بکنه که اتفاقا هر دو هم می دونند که با «نيت» مناسب و درستی نيست.
فکر نکنم اگر رو بوسی نکنن يا پارتی های خصوصی نگيرن يا قاه قاه نخندن يا سکس نکنند، مشکلی در جريان و سير آزادی خواهی بشری پيش بياد و يا حقوق زن ها زير پا گذاشته شده باشه يا احساس افسردگی به نوع بشر دست بده. فقط کافی است حقوق های من در آوردی مثل همجنس بازی را به خورد افکار عمومی با آن قلم های پليد و نامتعهد نديم و ذهنمون رو معطوف به مفاهيم رفيع تری از آزادی بکنيم.
اميد وارم باز سر فحش را نکشی و ما را به عقب افتادگی متهم نکنی و صحبت ما از آزادی بيان را گام اول نخوانی!!!!!!!!
میلاد جان:
جالبه که تو برات نظرات خودت خیلی مهمن ولی نظرات بقیه همیشه اشتباه و غلط اند.
تو که به آزادی اعتقاد داری چرا اینقدر روی نظرات خودت و صحتشون پافشاری می کنی و آزادی بیان بقیه رو مسخره می دونی.
جالبه که صحبت از آزادی می کنی اما فقط اونطور که خودت و هم فکرات دوست دارین . جالبه نه؟
شاید روبوسی کردن تو خیابون برای تو جهل بالای باشه اما برای من اهمیت این موضوع پیش و پا افتاده برای بعضی انسان های مذهبی جهل بالایی ست.
به هر حال به نظرات تو احترام می گذارم که این اولین قدم دموکراسی است . امیدوارم تو هم نظرات انسان های دیگه رو که شاید برات مسخره باشه محترم بدونی.
فرناز جان:
برات نوشتم که چقدر دلم تنگه. خودت می دونی.
:)
شهلا جان:
خیلی دوستت دارم می دونم که می دونی.
بی تا جان:
چقدر خوبه بلاگ می خونی هنوز آخه پس بنویس دیگه :)
بهار جان:
خوشحالم که دوستای خوبی مثل تو دارم.
غلط نگارشی تو کامنتم (قبلی)زیاده. معذرت می خوام.
دوست عزیز، از حیث رفتار شناسی لذت شما و حال کردن شما به مسائل جنسی بیشتر مربوط میشود تا دیدن دخترکانی که در این فضای بسته (آی بمیرم) می توانند قاه قاه بخندند و راحت سکس داشته باشند.
امید وارم این رو یک توهین ندونی. مسئله خیلی برای من جدی است و اصولا اختلاف من و امثال من با شما و امثال شما در این است که من فکر می کنم عده ای آزادی زن رو در چیز دیگری می بینند و می خواهند چون علتش و نوع نگاهشان فرق می کند. مسئله فقط مسئله ی جنسی است. و گرنه اینکه چرا به یک زن که به سفارش اسلام سعی در پوشاندن خودش می گیره و اجازه نمی ده که آزادی اش محدود به لختی اش بشه خرده گرفته میشه.
اینکه دخترکان عقده ای شهر تو راحت می توانند سکس داشته باشند و توی خیابون با پسر هایی که هر روز می بینن روبوسی کنند و قاه قاه بخندند برای من لذت بخش نیست. حکم اعدامشان را صادر نخواهم کرد اما احساس می کنم جهل بالایی است.
حسن نیت جریان آزادی خواهی وقتی مشخص میشه که نه مثل فمینیست ها جنس زن رو برای زن بودن و مونث بودن (با تاکید) بخوان نه مثل روشنفکر ها و تئوریسین های جوان مذکر که دروغ های وقیحی رو برای اینکه به هدف زشتشون برسن به خودشون و وجدانشون و به تاریخ و بشریت «دروغ» می گن. کاش انقدر آزادی زن محدود نبود. کاش آزادی ها محدود به لختی گری ها و نادیسم ها نبود.
آی دلم برايت تنگ شده...آی تنگ شده. اينورا نميای هی بريم ددر؟:)
وقتی که گفتم زندگی کن و دنبالش ندو دقيقا منظورم همين بود . اينکه لذت لحظه ها تو ببری و دغدغه های هميشگی زندگی که تمومی هم نداره رو گاهی از ياد ببری . خوشحالم که بهت خوش گذشته و اميدوارم با اين روحياه سرحال و شاد از ٫س کنفرانست هم به خوبی بر بيای که مطمئنم ميای!!!!!؟؟؟:)
دل من هم باز شد با این روزمره نویسیت. خوبه که بهت خوش گذشته.کلی هم یاد ایام جوانی کردم.
درود بر تو دوست نازنینم
آقا همیشه به گردش
خوشحالم که به بلاگ دوستان نیک من سر میزنید و خرسندید.
از چت در سال نو هم باید بگم که من نمیتونم در اینجور چتینگ ها شرکت کنم...چشمک...
آخه برای امسال سال نو و اون موقع که شما ها میخاهید با هم چت کنید، کاری نیک پیش رو دارم.
ببین به دلت حرف نزن ها، اگه دل خوب تو نباشه ما چیکار کنیم؟
فدای تو، بدرود.
ملا حسنی جان:
من همیشه خواننده ی مطالب طنز قشنگت بوده ام.
اما تازگی ها به دلیل فیلتر شدنت کمتر آمده ام تا بخوانم.
چون متن پذیرایی در هواپیما با ایمیل به دستم رسید و هیچ آدرسی نداشت من نوشتم که این متن با ای میل به دستم رسیده است. در واقع تا جایی که می شد صادقانه برخورد کردم.
اما حالا که فهمیدم متعلق به شماست و قبلن در بلاگ مطالب خامتان نوشته بودید سریعن لینک شما را جایگزین کردم.
امیدوارم باعث ناراحتی ات نشده باشم.
ممنونم که تذکر دادی.