این صفحه رو باز کردم جالب شد واسم. من هم دارم خانوم رو می خونم اما آروم آروم.. و هنوز به جایی که شما گفتید نرسیده ام. تا اینجا که شاد بودم از اینکه دختری می تونه خلاف اونچه باید باشه! ...ایکاش ادامه اش این نمیشد! گرچه حدس می زدم. گاهی برای واقعیت انکار ناپذیر این نوشته ها، خوندنشون رو هم دوست ندارم.
پیشینیان ما با بی خردی و بی فکری، با فقدان دوراندیشی و عدم احساس مسئولیت ما را وارثین اوضاع پاره پاره ای کردند که اصلا نمی شود دانست از کجا برای جبران این همه خرابی و برای التیام این همه جراحت باید آغاز کرد. اما شاید اولین گام دانستن این تاریخ درب داغان است، رویارویی با سست بودن این همه، و بی مرکز بودن آن. شاید آنها برای هر چیز متوسل به خشونت و مرگ شدند واوضاع را هر بار داغان تر از قبل کردند. لا اقل ما باید بدانیم که با آگاهی، با حفظ تعادل میان عقل و احساس و مهمتر از همه با غمخواری و دلسوزی راستین، با احترام به انسان و به زندگی باید با این همه مواجه شد.
سلام بر شما.
خوشحالم كه ميبينم همزمان با من، ديگري هم مشغول خواندن رمان خانوم است. به خصوص كه من كتاب كشتگان بر سر قدرت بهنود و رمان سمفوني مردگان را هم پيش از آن خواندهام و بلافاصله اين يكي را دست گرفتم.
يا اينجا كه خواندهام بدك نبوده. يك تصوير تقريباً واقعي از اندروني كاخهاي قجر به دست ميدهد. چند سال پيش شنيدم كه خود بهنود نيز از مادر به قاجارها ميرسد. درستي و نادرستي اين ادعا را اما نميدانم.
به هر رو. حس خوبي بود كه كسي همزمان با يك نفر ديگر، درست روي يك نقطه تمركز كرده باشند.
پايا و پويا باشيد.
جاوید جان :
همه از نظر ما شاید اون کاری رو که من و تو می پسندیم انجام ندن. و اگه اونو تنجام بدن باز شما یک کار دیگه ای می خوایین.
توی این نوشته ی تو غیر مستقیم دستور و دیکتاتوری خوابیده.
نو میگی اگه اون در این رابطه ها صحبت می کرد به نظرم بهتر بود اما حالا که نکرده به نظرت یک خائن هست.
ببین: مردم خودشون عقل دارند هیچ وقت با نصیحت امثال من وتو بهنود توی چاه نمی رن و از چاه در نمی یان. از مردم نباید خواست به حرف تو یا من یا بهنود
گوش بدن.
ما حرف خودمون رو می زنیم و می ریم هر کس پشت سر ما اومد اومد.
دوست عزيزم کاملا با هات موافقم
من با افراد مذهبی هيچ مشکلی ندارن ...با طرفدارن سلطنت هم مشکلی ندارم ...و ..و..و ... افراد باید و حق دارند که متفاوت فکر کنند ...بنده يک لائیک بی مذهب هستم و به همه عقيده ها احترام ميگذارم تا حدی که برای خيانت به منافع مردم نباشه . اون پير زنی که ميره توی مسجد و برای امام حسين گريه ميکنه از نظر من و با تفکر من کارش بسيار بيهوده هست ولی اگه بهش ارامش ميده خوش به حالش ! ولی اون برای مردم تکليف تعیین نميکنه . ببين دست عزيز من در انقلاب ايران پسر يچه ای بودم که حتی در ايران هم نبودم ! ولی اشتباه نسل پيشين رونميشه تکرار کرد شهار همه با هم به درد همون خمينی می خورد که همه رو زير يک پرچم بياره و اولين مخالفت ها رو سرکوب کنه ! راستی هيچگاه از خودت پرسيدی اين اپوزيسون بهنودی ؟!؟! و امثال هم که به تازگی پناهنده سياسی در اروپا شدن چرا هرگز از کشتار وحشيانه ای که درتابستون ۶۷ در ايران رخ داد حرفی نميزنند ؟ ؟! چون رهبر عزيزشون خمينی دستور قتل داد .در منطق اونها مرگ خوبه برای کمونيست ها ..بهائی ها ..مجاهدها..سلطنت خواه ها و... خلاصه غیر خودی ها ! دوست عزيز ۲۷ سال ستم آخوندی به همگان درس داده که با دشمن دوست نما نبايد ُ يکی ُشد . ببخش طولانی شد
جاوید عزیزم:
چرا ما ایرانی ها همش دنبال انگ زدن به هم هستیم.
یکی مزدوره، یکی خائن، یکی سلطنت طلب، یکی وابسته به حکومت اسلامی و ....
بیا کمی دستان هم را بگیریم با هم دور دنیا بچرخیم.همه ی انسان ها با هم.
به گمانم باید کمی با هم مهربان تر باشیم و گرنه از اختلاف ما همان بوجود می آید که در انتخابات اخیر آمد
دوست عزيز
من هرگزاز تو و هيچ کسی نخواستم که حتما مثل من فکر کنيد ...همانطور که نوشتم در رمان نويسی قلمی روان داره ولي ا ین توجيه ای برای کثافت کاری هائی که در خارج از کشور ميکنه نيست .. اگه هيتلر هم خوب ويلون ميزد و اتقافا صدای خوبی بر ا اپرا خوندن هم داشت من به کنسرت هاش نمی رفتم ... نويسنده ای که د ر خدمت اهداف جمهوری آدمکشان باشه از نظر من خيانت کار هست ... علیرضا نوری زاده هم موقع ضهر خوانی و تحليل صدای گرمی داره ؟!؟!؟ چه فايده ؟ مزدور هميشه مزدور می مونه و در صف دشمنان مردم و...و...و ...به قول شاملو عزيز : کاش می تونستم که تو را بر شانه هايم گيرم و گردا گرد جهان بگردانم ... ( مضمون شعر اين هست و درستش يادم نيست )
موفق باشی :-)
سلام ميخواستم بگم اتفاقآ اين رومانو خواهرم هم داره نميدونم بخونمش يا نه حالا که شما هم توصيه کرديد به روی چشم
جاوید عزیز :
اما من مسعود بهنود را بسیار دوست دارم. نظرات انسان ها متفاوت است :)
سلام
کتاب بسيار زيباییست . فکر میکنم یه بار هم درموردش چند خطی نوشته بودم .
kheili ghashang neveshte boodi... hatman donbal e ketabesh migardam ke bekhoonam pas.
من هم سالیان پیش ۲ تا کتاب از بهنود خوندم . کتاب ُ امينه ُ عاليست .. . قلم زيبا و رمان نويسی خوب ..صد افسوس که حالا شخصيت لجن گرفته مسعود بهنود رو در لندن ديدم و هرگز اون کتاب امينه برای من امينه نخواهد شد ... پناهنده مثلا سياسی که هم از توبره ميخوره و هم از آخور ... اپزيسيون قانونی و خارح کشوری رژيم جمهوری اسلامی ... متاسفم که کمی عصبی نوشتم ولی نميشه در مورد يک دلال و واسطه گر نوشت و شاد بود .
روزهای خوش برايت آرزو ميکنم :-)
دوست نیکم درود بر تو
همه ما این رو میدونیم که تاریخ ایران سراسر پر از این کشتار های بی خردانه و از سر خود خواهی حاکمان زمان بوده است.
پس اشک ریختن برای کشته شدگان تنها کاریست که آرامش نِسبیی به ما می دهد.
فدای تو
تا درودی دگر بدرود.
چه جالب منم دارم همين کتاب رو ميخونم. بيچاره نزهت منم خيلی واسش غصم خودم :( واقعا حيف اين دختر.